نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

آقای علی مطهری نماینده محترم مردم تهران در پاسخ به سرمقاله "فرصت‌طلب کیست و منتقد کدام است؟" جوابیه‌ای ارسال کردند که در پنج‌شنبه گذشته پاسخ ایشان و جوابیه رسالت به چاپ رسید. آقای مطهری در پاسخ خود آورده است؛ "هر نظام سیاسی و هر حکومتی منتقدانی دارد... مشکل سرمقاله‌نویس رسالت این است که فکر می‌کند اگر کسی انتقاد به نظام داشت باید به نحوی حذف شود... سرمقاله‌نویس رسالت قبل از آنکه دفاعیات متهمان مورد نظر (سران فتنه) را بشنود و نقش و تاثیر طرف دیگر فتنه را در نظر بگیرد حکم صادر می‌کند که آنها محارب و باغی هستند... اینکه وی چه لذتی از اعدام منتقد می‌برد نیاز به یک روانکاوی دارد." (روزنامه رسالت 10/4/93)

از نظر آقای مطهری فعل و قول فتنه‌گران در سال 88 پس از اعلام نتایج انتخابات، یک انتقاد ساده است. با آنکه او در این پاسخ اعتراف دارد فتنه‌ای در کار بوده اما بر عنوان "منتقد" بودن سران فتنه اصرار دارد.
حال ببینیم اصلا صورت مسئله فتنه‌ای که کارگردانان آن از سوی آقای مطهری، منتقد نامیده می‌شوند، چیست؟
یک انتخابات پرشور با مشارکت فوق‌العاده که چشم جهانیان را خیره کرده بود، برگزار می‌شود. در این انتخابات 85 درصد واجدین شرایط شرکت می‌کنند. منتخب ملت با 516/527/24 رای با 62/63 درصد آراء انتخاب می‌شود. نفر دوم با اختلاف 105/311/11 رای قبل از شمارش آراء و قبل از اعلام رسمی آراء در ساعات پایانی انتخابات در همان روز که هنوز شماری از مردم در صفوف فشرده رای‌دهندگان در پای صندوق‌های رای بودند، خود را پیروز انتخابات اعلام می‌کند!
با آنکه او و شریک تبهکارش در فتنه در فرم ثبت‌نام نوشته بودند التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه داریم، زدند زیر امضا و قول و عهد و پیمان‌شان و فرمان شورش عمومی و اردوکشی خیابانی صادر کردند. آنها رای شش فقیه و شش حقوقدان شورای نگهبان را در مورد نتایج انتخابات نپذیرفتند و به نصحیت دلسوزان نظام هم وقعی ننهادند.
آنها همه راه‌های قانونی و مسالمت‌آمیز را کنار گذاشتند و اعلام جنگ با جمهوریت نظام و آرای ملت دادند.
اسم رمز شورش آنها هم "تقلب" (بخوانید تغلب) بود. رفقای خود را فرستادند به لندن، پاریس، بن و واشنگتن تا ارتش رسانه‌ای امپریالیسم خبری را در توطئه "تغلب" یاری کنند. همه این اقدامات به تعبیر آقای علی مطهری فقط برای بیان چند جمله انتقاد بود!
حال ببینیم انتقادات آنها که به صورت شعارهای ضداسلامی و ضدانقلابی در تظاهرات خیابانی بیان می‌شد چه بود. گونه‌شناسی شعارهای شبانه‌روی پشت‌بام‌ها و روزانه در خیابان‌ها در هشت ماه فتنه سال 88 عیار نقد مورد نظر آقای مطهری را رونمایی می‌کند.
به شعارهای زیر توجه کنید؛
- ما مردمان جنگیم، بجنگ تا بجنگیم
- مرگ بر دیکتاتور
- ابطال انتخابات، پایان اعتراضات
- ... جنبش سبز ایران آماده قیام است
- استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی
- دیکتاتور این آخرین پیام است، جنبش سبز آماده قیام است و ... برخی شعارهای موهن که شرم دارم آن را بیان کنم.
جناب آقای مطهری! آیا اعلام جنگ در خیابان‌ها، آرزوی مرگ برای رقیب و اعلام جمهوری ایرانی و حذف اسلامیت از جمهوری اسلامی، نوعی انتقاد است؟ این انتقاد با کدام ادب و آداب "نقد" می‌خواند؟! اینکه در روز جهانی قدس شعار بدهند؛ نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، ناظر به کدام اختلاف و نقد به نتایج انتخابات است؟ اینکه به تمثال مبارک امام(ره) در 16 آذر اهانت کنند و در روز عاشورا شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" سردهند با کدامین منطق می‌خواند؟ شما به اینها  می‌گویید "نقد" و به بانیان تبهکار فرمان اردوکشی‌های خیابانی از صبح روز رای‌گیری که از رادیو بی‌بی‌سی توسط یک خانم محترمه اعلام شد، می‌گویید منتقدین؟! آیاهزینه این نقد باید حمله به پایگاه بسیج و به خاک و خون کشیدن بسیجیان باشد؟ آیا هزینه این نقد باید حمله به هیئت‌های عزاداری در روز عاشورا و به آتش کشیدن قرآن و مسجد باشد؟ این چه شیوه نقد و نقادی است و ما با چه منتقدانی روبه‌رو هستیم؟!
آیا هزینه این نقد باید اخلال در نظم عمومی، حمله به بانک‌ها و موسسات عمومی و خصوصی و مغازه‌های مردم و غارت کردن آنها باشد؟ این غارت ناظر به کدامین اختلاف در انتخابات 88 و پاسخ به چه کسی بوده است؟! آیا اینکه نخست‌وزیر روسیاه رژیم‌صهیونیستی رسما بگوید اصلاح‌طلبان به نمایندگی از ما در تهران می‌جنگند و وزیرخارجه آمریکا و انگلیس بی‌رودربایستی حمایت و مداخله خود را از فتنه‌گران و سران فتنه اعلام کنند، آیا این هم جزء پروژه نقد و منتقدین است؟
اینکه یک مشت روزنامه‌نگار دوم خردادی دوران اصلاحات را بفرستند اروپا و آمریکا و رسانه‌های اهریمنی امپریالیسم خبری علیه نظام را شارژ کنند، آیا این هم جزء نقد و ابزار منتقدین بوده است؟
با ادب‌ترین منتقدین کسی بود که بی‌پروا در یکی از رسانه‌های فتنه نوشت: "حالا وقت شورش است، حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان مردم است، حالا... " (اعتماد 5/5/88 محمدرضا تاجیک) ما با این همه ادب منتقدین چه می‌توانستیم بکنیم؟ وقتی لایه دوم فتنه (منافقین و بهائیان و عناصر مرتبط با سفارتخانه) در دادگاه‌های علنی محاکمه می‌شدند و به شرارت خود اعتراف می‌کردند، آقای موسوی در بیانیه شماره 10 خود آنها را فرزندان انقلاب یاد می‌کرد و می‌نوشت:"دندان شکنجه‌گران و اعتراف‌گیران دیگر به استخوان مردم رسیده است."
این سخن ناظر به چه نقدی است؟
وقتی حسین رسام کارمند سفارت انگلیس را در تظاهرات همراه تبهکاران جنبش سبز می‌گیرند و او در دادگاه به شرارت خود اعتراف می‌کند، وزیر خارجه انگلیس بدون رودربایستی اعلام می‌کند: "حسین رسام وظیفه خود را انجام داده است." این چه تکلیفی است بر دوش موسوی که کارمند سفارت انگلیس در انجام آن همراهی نشان می‌دهد؟ حسین رسام را در اوین شکنجه دادند (به زعم مهندس موسوی) تا این اعترافات را بکند. وزیر خارجه انگلیس را که این اعترافات را کرده است، شکنجه نداده‌اند مگر اینکه آقای مطهری مدعی شود بازجویان اوین شعبه‌ای هم در لندن دارند!(1)
وزیر خارجه آمریکا خانم کلینتون دوبار اعتراف کرد ما در تهران کمک‌های زیادی به معترضین (بخوانید فتنه‌گران) کردیم.
این چه انتقادی است که حق موسوی و کروبی است آن هم با قیمت همرأیی و همزبانی با آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس؟!
این چه نقدی است که با رمز آشوب "تقلب" شروع می‌شود و از هشت ماه اردوکشی خیابانی و به خطر انداختن اقتدار و امنیت ملی سر درمی‌آورد؟
این چه نقدی است که 23 شهید گلگون کفن از بهترین فرزندان انقلاب را روی دست مردم و نظام گذاشت و ده‌ها نفر در این نقد، طعمه جاه‌طلبی و لجاجت و یکدندگی سران فتنه شدند و جان خود را از دست دادند؟
این چه نقدی است که طی آن افرادی به خاطر غارت مغازه‌ها و بانک‌ها و اموال مردم و شماری از منافقین و دیگر خائنان مرتبط با سرویس‌های موساد و سیا شناسایی و مجازات شدند؟
جناب آقای مطهری می‌فرمایند نویسنده سرمقاله رسالت چه لذتی می‌برد از اعدام "منتقد". این نیاز به روانکاوی دارد! آیا کسی که این همه شرارت و بی‌رحمی و قساوت علیه نظام مشروع و مردمی را برمی‌تابد و نام آن را نقد می‌گذارد، نیاز به روانکاوی ندارد؟!
آنچه که از فعل و قول و تقریر فتنه‌گران در هشت ماهه فتنه سال 88 صادر شده مصداق اتم "بغی" و "محاربه" است. "بغی"، "باغی"، "محاربه"، اینها اصطلاحات فقهی است. باید دید در لسان قرآن و قرائت فقها معانی آن چیست؟
این‌طور نیست که یکی از راه برسد و آن را به "نقد"، "انتقاد" و "منتقد" ترجمه کند و از او بپذیرند.
بد نیست آقای مطهری معنای محاربه را حداقل از فقیه و مرجع مورد قبول خودشان بپذیرند و این‌قدر روی "منتقد" بودن "محارب" تکیه نکنند. آیت‌الله موسوی اردبیلی در مورد محارب می‌فرمایند "اخلال در امنیت عمومی، تنها از طریق کشیدن سلاح نیست بلکه فتنه‌انگیزی، ایجاد تفرقه و دشمنی در میان مردم نیز مصداق آن است. بنابراین هرچه موجب از بین رفتن نظم اجتماع و امنیت مردم شود مشمول حکم سوره شریفه (مائده آیه 33) است. پس باید آشکار گفت که اخلال در نظم و  امنیت جامعه مصداق محاربه است، چه این عمل به قصد براندازی نظام سیاسی صورت گرفته باشد و چه به قصد دیگری." آیت‌الله اردبیلی تاکید می‌کنند "در تحقق جرم محاربه آنچه اهمیت دارد بر هم زدن آرامش جامعه است و نوع سلاح مورد استفاده، تاثیری در تحقق محاربه ندارد و حتی شامل سنگ‌‌اندازی هم می‌شود." (فقه‌الحدود و التعزیرات چاپ اول، مکتبه امیرالمومنین(ع) قم، صفحه 787 به نقل از سایت جهان نیوز)
آقای مطهری در عصری دست به انکار حقایق و از بین بردن اسناد و مدارک فعل محاربه، خیانت و جنایت سران فتنه می‌زند که همه این آتش‌افروزی‌ها به صورت فیلم، صدا و عکس در فضای مجازی و حقیقی قابل رویت است.
اظهارات وی درباره فتنه‌گران مصداق اتم بی‌بصیرتی و همراهی با اهل بغی است. بنده خودم به احترام شهید مطهری سه دوره به ایشان رای دادم اما امروز از این رای پشیمانم. تا آنجا که حافظه بنده یاری می‌رساند و اسناد تاریخ اصولگرایان گواهی می‌دهد، آقای مطهری اولین بار به اصرار آقای احمدی‌نژاد در سازوکار حقوقی 6+5 در فهرست اصولگرایان گنجانده شد.قرائت او از فتنه ریشه در لجاجت ویکدندگی وحب وبغض دارد. حب و بغض در دنیای سیاست، سیاستمدار را به خاک سیاه می‌کشاند، "حب" چشمان او را به روی حقیقت می‌بندد و بدیهیات را حتی انکار می‌کند. بغض هم او را به وادی ظلم و ستم و تبهکاری سیاسی می‌کشاند. عقلانیت سیاسی حکم می‌کند اگر کسی در این وادی گرفتار آمد با سیاست خداحافظی کند و الا کارنامه سیاسی خود را به تباهی می‌کشاند.
آقای مطهری باید معنای "نقد" و "انتقاد" و نیز مفهوم "بغی" و "محاربه" را درک کند والا جای دوست و دشمن راعوضی می‌بیند و نمی‌تواند درک درستی از همراهی با نظام و التزام عملی به قانون اساسی داشته باشد. همین عدم درک، مشروعیت او را در منصب نمایندگی مردم زایل می‌کند.
پی نوشت:1- رجوع کنید به سرمقاله «بیانیه شماره 10» رسالت 13/5/88 و سرمقاله«چه چیزی را انکار می کنید» رسالت 20/5/88


 

محمدکاظم انبارلویی-anbarloee.ir


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی