نخبگان اصلی اصلاحطلبی به آیت الله هاشمی به دیده تردید و ابزاری نگاه میکنند و آنچه مسلم است که او برای اصلاحطلبان ساختارشکن کارایی ندارد. و وی سعی میکند داخل نظام بازی کند و به عنوان یک اپوزیسیون مطرح نباشد اصلاحطلبان بدخیم همچین انتظاراتی دارند که هاشمی را در آن طرف مرزها در مقابل انقلاب قرار دهند. مثل کاری که با موسوی، کروبی و مهاجرانی کردند.
"محمد کاظم انبارلویی" دبیر کمیته سیاسی حزب موتلفه اسلامی و سردبیر روزنامه رسالت با خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، درباره موضوعاتی همچون آرایش سیاسی احزاب در انتخابات آینده، عملکرد دولت یازدهم، مهرهچینی انتخاباتی اصلاحطلبان با استفاده از شیوخ و چهرههای شاخص اصولگرا، ارزیابی عمکرد احزاب در کشور، علل فروپاشی و انحلال خانه احزاب، دلایل ناکامی اصولگرایان در انتخابات 92 و نقش خاتمی در فتنه 88به گفتگو نشسته که مشروح آن را در متن ذیل به صورت کامل مشاهده میکنید.
ظهور واژه اصلاحطلبی از دل خاتمی در سال 84 پدید آمد
در تعریف اصولگرایی و اصلاحطلبی باید مدلی از رقابت سیاسی در جمهوری اسلامی در اختیار داشته باشیم به
عنوان مثال در اولین انتخابات بعد از انقلاب مدل رقابت انقلاب و ضد انقلاب
در کشور وجود داشت و از مجلس دوم و سوم ساختار دوقطبی که از سوی امام با
انشعاب مجمع روحانیون مبارز از روحانیت مبارز برقرار شد و این سیستم دو قطبی مدل
اصلی رقابتها در جمهوری اسلامی شد و تا انتخابات ۵ و ۶ هم به همین روال
بود و این وضعیت ادامه داشت تا سال ۷۶ و چون جامعه جهانی نظام ما را
نمیپذیرفت در درون این سیستم و نظام دوقطبی، به آرایش نیرو پرداخت و از یک
ضلع حمایت بیشتری کردند و خاتمی به عنوان ضلع مشروع و مقبول روحانیون
مبارز را در انتخابات داخلی ایران نمایندگی کرد.
پیروزی خاتمی در
انتخابات ریاستجمهوری برای مردم و نظام ایران خیلی عجیب نبود، اما برخی
تفسیری را بر این پیروزی گذاشتند که ضد انقلاب پیروز و انقلاب شکست خورده و
اینقدر روی این تفسیر کار کردند تا شورش ۱۸ تیر ۱۳۷۸ را به وجود آوردند و
در ادامه چنین شرایطی در سال ۸۴ خاتمی برای بار دوم پیروز انتخابات
ریاستجمهوری شد و آن موقع بود که از دل گفتمان مجمع روحانیون مبارز و پیروزی خاتمی واژه اصلاحطلبی پدید آمد.
قبل
از انتخابات 76 بحث اصلاحطلب و اصولگرا مطرح نبود، این جریان نوظهور برای
خود تفسیری را بنا گذاشتند و گفتند اصلاحطلبی یعنی توسعه سیاسی، این توسعه
منوط به دموکراتیزاسیون است که باید برای رسیدن به دموکراتیزاسیون به
سکولاریزاسیون رسید و در نهایت لائیتیزه را برای رسیدن به مقاصد و اهداف
مدنظر قرار داد.
آغاز جدال اصولگرایان و اصلاحطلبان
فرمول
مذکور به منظور احیای رقابت میان انقلاب و ضدانقلاب بود و به همین خاطر
اصلاحطلبان، کارگروهی را به جهت تشریح و ذکر این فرمول در وزارت کشور
گذاشتند و این جریان نوظهور سیاسی در کشور مدعی بود که مبانی دینی مخل مبانی سیاسی کشور است و اینجا بود که دعوای دو جریان آغاز شد.
پس
از طرح چنین فرمولی از سوی اصلاحطلبان، جریان روحانیت در کشور، گفتمان
اصولگرایی را مطرح و در واقع بعد از ۱۸ تیر ۷۸ که منجر به قیام ۲۳ تیر شد، بحث
اصولگرایی در گفتمان سیاسی کشور مطرح شد.
ما حتی دیدیم که "مقام
معظم رهبری" درباره تعریف اصولگرایی مطرح کردند که «اصولگرایى به حرف نیست؛
اصولگرایى در مقابل نحلههاى سیاسى رایج کشور هم
نیست. این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسى را به اصولگرا و اصلاح طلب
تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایى متعلق به همه کسانى است که
به مبانى انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست میدارند؛ حالا اسمشان
هر
چه باشد.»
منشور وفاق احزاب
در
خانه احزاب مباحثی به وجود آمد که منجر به صدور منشور وفاق احزاب شد که
این اصول به اضافه اصول موجود در قوانین انتخاباتی، مورد پذیرش احزاب دو
جریان سیاسی کشور قرار گرفت و این چهار اصل بدین صورت بود که در انتخابات،
جریان شکست خورده به رأی مردم احترام و در رقابتها اجازه دخالت بیگانگان
را ندهد و جریان شکست خورده به دولت کمک برای اداره امور کمک کند.
اما
در انتخابات سال ۸۴ ورق برگشت و برخی خود را اصولگرای اصلاحطلب نامیدند
آنها میخواستند بگویند که مبانی که اصلاحطلبان مطرح میکنند ما قبول
نداریم یعنی اصلاحاتی باید صورت بگیرد، اما این اصلاحات آمریکایی را قبول
نداریم و در مقابل ما گفتیم که ما اصولگرای اصلاحطلبیم و آنها هم گفتند
ما هم اصلاحطلب اصولگرائیم.
اصولگرایان زیر علم ریشسفیدان خود سینه نمیزدند
حوزه
اصولگرایی در انتخابات دولت هشتم دو خطا و غفلت داشتند یکی عدم وجود فرمول
دقیق برای قدرت و دیگری اینکه راهکاری برای صیانت از قدرت نداشتیم و در
واقع در آن زمان در توزیع قدرت و صیانت از آن مقداری دچار اختلال شدیم و
حتی بسیاری از اصولگریان، آیتالله مهدویکنی و آیتالله یزدی را که به عنوان ریش
سفیدان جریان اصولگرا مطرح بودند زیر علم این دو فرد سینه نمیزدند.
شوکهای کشنده اصولگرایان به احمدینژاد
احمدینژاد در برههای از زمان، دچار یک شوکهایی بود که از درون و بیرون اصولگرایی به وی وارد شد و تحمل آن را نداشت هر چند در ابتدای امر خیلی مقاومت کرد، اما اگر خودمان را جای وی بگذاریم باید بگوییم که این شوکها تقریبا کشنده بود و نقدهایی که از سوی این جریان متوجه وی بود یا حتی انتظارات مختلفی که وی در آن مدت داشت جایی نبود که ان انتظارات طرفین از همدیگر به صورت عقلانی جمع شود.
همین مشکل را اصلاحطلبان هم داشتند و به خاطر بروز چنین اختلافاتی قدرت را به ما دادند و اختلافاتی که در شورای شهر آغاز و منجر به پیروزی اصولگرایان با رأی کم در انتخابات شورای شهر شد و اصلاحطلبان تا حد گیس و گیسکشی در انتخابات شهرداری مشکل داشتند، الآن و در این شرایط ما آنها به این نتیجه رسیدیم که قدرت و توزیع آن مناسبات مردم و مشکلات آنها تعریف دارد، چراکه اگر نتوانیم پاسخگو مردم باشیم دچار مشکل خواهیم شد.
در سال ۸۴ همه اصولگرایان همه با هم متحد بودند و یک انتخابات چندقطبی در کشور وجود داشت که البته رقابت در دور دوم، دوقطبی شد و در نهایت اصولگرایان پیروز شدند و جریان رقیب به دلیل اینکه در رآس دولت(هشتم) بود، نمیتوانست علیرغم ادعای تقلبی که داشت منکر نتیجه انتخابات شدند.
در آن زمان حجت الاسلام موسویلاری وزیر کشور اسبق از سوی کروبی متهم به تقلب در انتخابات شد اما اصولگرایان، با وجود اینکه شواهد از پیروزی حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری سخن میگفت، رای مردم به خاتمی در سال ۷۶ را قبول کردند.
در سال ۸۸ اصلاحطلبان علیرغم همه تعهداتی که د رابطه با منشور وفاق احزاب داشت بازی را برهم زدند و در این وفاق طرف متعهد شده بود که حمایت خارجی را از خود به رسمیت نشناسد و رای مردم را بپذیرد و به قانون اساسی و نهادهای فیصله بخش احترام بگذارد، اما "موسوی" تا قبل از پایان شمارش آراء در سال ۸۸ اعلام پیروزی کرد و این نشان میداد که اینها قواعد بازی را به هم زدند و کشور را ۸ ماه دچار بحران کردند.
بسیاری از اصلاحطلبان در حوادث سال ۸۸ خیلی سریع خود را کشیدند کنار و در راهپیمایی سکوت ۲۶ خرداد تهران و راهپیمایی ۱۳ آبان و ۱۶ آذر و روز قدس و عاشورا با ریزش حضور آنها مواجه بودیم و آنها متوجه شدند که دلیلی وجود ندارد که مقابل نظام و رهبری قرار بگیرند و در صورت وجود و بروز تقلب نیاز نبود که به ساختارهای نظام اهانت کنند.
اتفاقی که در سال ۸۸ افتاد، نوعی خیانت از سوی افراد بود. آنها روزهای اول بعد از اعلام رای میتوانستند سریع برگردند و خیلیها همچون هاشمی، خاتمی برگشتند، اما موسوی و کروبی هنوز هم برنگشتند. دلیل آن وجود سرویسهای خارجی است و امید آنها(خائنین) هم به این سرویسها است. امیدشان به مردم نیست، اگر بود که از آنها حمایت میشد و اکنون با عبور از فتنه ۸۸ رکوردی از ثبات و پایداری نظام گذاشتیم و استراتژیستهای دشمن میگویند ایران پس از فتنه مقتدرتر از ایران قبل از ۸۸ است.
جریان اصلاحطلبی را باید به دو گروه بدخیم و خوشخیم تعریف میکنیم که جریان بدخیم به دنبال براندازی نظام، سکولاریزاسیون است. از یک تئوری یاد میکنم که یک عملی را در سال ۷۸ و عملی دیگر را در سال ۸۸ انجام داد. این عمل براساس آن تئوری و راهبرد براندازی نظام پیگیری میشود. خیلیها که اسمشان مطرح نیست در این راهبرد براندازی دارند کار میکنند و من حاضر نیستم نامی از آنها ببرم.
جریان نفوذ غرب در اصلاحطلبی فوقالعاده پیچیده است و در پیچیدگی همین، افرادی با نام کروبی و موسوی که خدماتی برای انقلاب داشتند، میفرستند که در مقابل نظام و مردم قرار بگیرن و در اوج فتنه هرچقدر هم با آنها صحبت میشود، اشتباهات خود را قبول نمیکنند. "محمد خاتمی" مقداری هوشمندی داشت و حسابش را از آنان جدا کرد، درست است که گاهی از آنان حمایت میکند، اما اینگونه نیست که بگوئیم خاتمی اساس نظام و امام را قبول ندارد، دیدید که سران فتنه مقابل آتش زدن عکس امام سکوت کردند و موسوی هم در وقایع عاشورا ۸۸ گفت: اینها مردم خداجو هستند و به نوعی اقدامات آنها را تائید کرد و در واقع جریان اصلاحطلبان بدخیم را در داخل نظام و رقابتهای سیاسی نمیدانیم و در مقابل جریان خوشخیم را راحت در رقابت سیاسی سهیم میدانیم و از وجود آنها هیچ دغدغهای نداریم، البته مراقبت میکنیم که حوادث۱۸ تیر و... دیگر به وجود نیاید.
اصلاحطلبان میخواهند از فرصت پیش آمده استفاده کنند که ناطقنوری را به اردوگاه خود ببرند. فکر نمیکنم وی فردی باشد که بخواهد در زمین اصلاحطلبی بازی کند و حتی هاشمی هم که نخبگان اصلی اصلاحطلبی به دیده تردید و ابزاری به وی نگاه میکنند به همین وضعیت است. آنچه مسلم است که "آیتالله هاشمی" برای اصلاحطلبان ساختارشکن کارایی ندارد.
هاشمی سعی میکند داخل نظام بازی کند و به عنوان یک اپوزیسیون مطرح نباشد اصلاحطلبان بدخیم همچین انتظاراتی دارند که وی را در آن طرف مرزها در مقابل انقلاب قرار دهند. مثل کاری که با موسوی، کروبی و مهاجرانی کردند.
این امیدواری که اصلاحطلبی بدخیم از برخی از شخصیتهای نظام دارد خیلی انتظار درستی نیست و البته آنها هم پاسخی به این انتظارات نمیدهند.
نیاز اصولگرایان به ساز و کار حقوقی برای رسیدن به اجماع
اصولگرایان یکسری گفتگوهایی را زیر سقف دارند و تاکنون ماحصل آن، بیرون نیامده اما در کل روند این گفتگوها مثبت و تقریبا منتج به نتیجه است، شاید آثار وجودی این گفتگو را بتوان در انتخاب رئیس شورای شهر تهران و استیضاح وزیر علوم لمس کرد.
بعد از تجارب مختلف انتخاباتی اصولگرایان به این نتیجه رسیدند که راهی جز وحدت در پیش ندارند و اینکه برای رسیدن به همگرایی راهی جز آسیبشناسی عملکرد ۸ ساله نیست که در حال انجام است و اصولگرایی اکنون به دنبال بازخوانی، بازتولید تفکر و گفتمان اصولگرایی است و اگر بتواند این گفتمان را احیا کند میتواند روی پرچم و محور اصلی وحدت برسند و اما متاسفانه"احمدینژاد" به خاطر تکرویهایی که داشت باعث شد که اصلاحطلبان دروازه خالی را گل کنند و اصولگرایان همچنان دچار حاشیه هستند و به همین خاطر به لحاظ سازمانی در حال پوستاندازی هستیم، این پوسته جدیدی که میآید میتواند محور قرار بگیرد برای رسیدن به اجماع به یک ساز و کار حقوقی نیاز داریم که در مجلس هفتم تا نهم جواب داد و اینبار هم نیز قطعا جواب خواهد داد مشکل چندانی به لحاظ مطالعات اولیه برای رسیدن به همگرایی نداریم و ما یکدیگر را نفی نمیکنیم و در گذشته غفلتهایی در راهبردهای خود داشتیم که در زیر سقف گفتگو در حال جبران آن هستیم و هیچ کسی ادعا ندارد که محور اصلی این گفتگوها است و حتی تلاشهای قابل تقدیری از سوی حجت اسلام والمسلیمن تقوی به استانها کشیده شده و نتایج آن به زودی رسانهای میشود.
اصولگرایی دنبال پدرخوانده نیست/آیتالله مصباح را مسئول جبهه پایداری نمیدانیم
اینکه برخی میگویند ۸۵ درصد اصولگرایان آیتالله مصباح یزدی را قبول ندارند اینگونه نیست و جبهه پایداری یک پدیده است و خود آیتالله مصباح به عنوان فیلسوف و حکیم و فقیه در حوزه علمیه در صحنه سیاسی حاضر است. شخصیت وی مورد احترام همه اضلاع اصولگرایی است و در واقع اصولگرایی دنبال پدرخوانده نیست و ما دنبال همان اصول اولیه(مورد تاکید مقام معظم رهبری) هستیم، اصول است که ما در زیر یک سقف جمع میکند نه افراد.
ممکن است برخی اصولگرایان، جبهه پایداری را قبول نداشته باشند، اما آیتالله مصباح یزدی از نظر شخصیت و کاراکتر سیاسی فراتر از جبهه پایداری است. اصلاحطلبان گاهی شیطنت میکنند و سابقه مبارزاتی آیتالله را زیر سوال میبرند. وی از اولین روزهای پدیداری انقلاب پای امام، نظام و مردم و انقلاب بوده و از نظر فکری و تئوریک افکارش تعیین کننده بود و وی را مسئول جبهه پایداری نمیدانیم و خودش هم گفته.
آرایش سیاسی اصولگرایان بدون در نظر گرفتن "بهار"
جریانی که در دوره احمدینژاد موسوم به جریان انحراف بود را بعید میدانم که دوباره بتواند با عقبه مردمی به صحنه سیاسی کشور بازگردد! چون به لحاظ تئوری با اصول انقلاب نمیخواند و خود اینها هم ادعای اصولگرایی ندارند لذا در آرایش اصولگرایان جا نمیگیرند و لایه مشخصی برای اینها نیست و به یاد دارید که بعد از انقلاب و پس از منتظری خط سه مرسوم شد که در نهایت جواب نداد و در واقع لایهها و نیروهای خط سه در چرخه رقابتهای سیاسی دوگانه و سه گانه کشور از بین میروند، به خصوص که مشروعیت سیاسی هم ندارند.
نهادهای فیصله بخش نظام با کسی شوخی ندارند، زمانی که هاشمی و مشایی را در ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری یازدهم رد کردند، اتفاقی نیفتاد، اتفاقا در آن زمان در نقطه ثبات کشور بودیم. نظام نشان داد که آنقدر ثبات دارد که میتواند اعمال حاکمیت کند و این شورا در زمان انتخابات به این مسئله آگاه بودکه آیت الله هاشمی ممکن است به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نقشآفرینی کند، اما به عنوان رئیسجمهور نمیتوانست و لذا قاطعانه وی را در تایید کاندیداها رد کرد و دیدید که اتفاقی نیفتاد، در صورتی که هاشمی رفسنجانی زحمات بسیاری برای انقلاب کشیدند و برجستهترین عنصر روحانی کشور بوده و اکنون هم هست.
حزبی که نتواند نسبت خود را با روحانیت تعیین کند، اینکاره(حزب) نیست و روحانیت به معنای اعم قضیه اصلیترین نهاد مدنی کشور است و آنچه که مسلم است اینکه احزاب و حکومتها نسبت خود را با روحانیت مشخص میکنند.
موتلفه اسلامی بیش از نیم قرن سوابق مبارزاتی_سیاسی دارد و در بدنه دولتها، به فعالیت پرداخته به دلیل اینکه نسبت خود را با مرجعیت تعیین کرده. احزابی که نسبت خود را تعیین نکردند احزاب فصلی هستند. موتلفه خود را متغیر اصلی نمیداند. ما تابعی از نهاد اصیل مدنی کشور که به حوزههای علمیه و مراجع بزرگ میگردد، میدانیم.
تعریفی که از مصباح دادم همین است، حزب میآید و میرود اما این افراد به عنوان یک اندیشمند همیشه هستند و در تاریخ ما ماندگارند و هیچ قدرتی نمیتواند اینها را مضمحل کند. رضاخان و پسرش قصد نابودی روحانیت را داشتند که نتوانستند. این جریان مثل شجره نورانی ادامه دارد و ما در موتلفه تابع این جریان هستیم، به عنوان مثال شخصیتی مثل آیتالله مطهری عضو موتلفه بود و فراتر از این حزب عمل میکرد.
برای تاثیرگذاری نقش روحانیون باید این را بگویم که به عنوان مثال در میان روحانیون موثر و عالم، ما به "سیدحسن خمینی" هم به عنوان عالم برجسته دینی نگاه میکنیم، اصلا به این توجه نمیکنیم که این شخص وابسته به کدام جریان و گرایش سیاسی است . اگر به یاد داشته باشید بعد از ارتحال امام (ره) همه گفتند که رهبری نظام را به دست چه شخصی بدهیم؟ واین یک دغدغه فکری آن زمان بود و اما الان میبینید که آیتالله خامنهای در اوج اقتدار و محبوبیت هستند.
غیر از موتلفه، جبهه پایداری را قوی میدانم که خود را با حوزه و مرجعیت و با فقیهی مثل آیتالله مصباح یزدی تعریف کردند. اینها را قدرت مشروع و معقول میدانیم و علاوه بر اینکه مصباح نقش پدری برای آنها دارند علمای بزرگ دیگری مثل آقاتهرانی، نبویان حضور دارند و جامعه مهندسین و... هم اینگونه هستند و با فرهنگ راهبردی موتلفه پیش میروند و در جبهه پیروان خط امام و رهبری همگرایی دارند.
فروپاشی سقف خانه احزاب در سال 88
در میان اصلاحطلبان حزب قانونی نداریم، مشارکت، مجاهدین انقلاب، اعتماد ملی، دبیرکل آنکه در حصر است و یکی از مشکلات کروبی این است که دبیرکل هر حزبی که میشود اعضای آن از وی اطاعت نمیکنند.
در جریان سیاسی اصلاح طلب احزاب مشخصی که این نسبت (ارتباط با روحانیون) را تعریف کنند سراغ ندارم. موتلفه مثل برخی احزاب دوم خردادی با تصمیم یک زن و شوهر به وجود نیامده و می بیند که اکنون در بیش از ۲۰۰ شهر کشوری به فعالیت میپردازد. برخی از احزاب اصلاح طلب را حتی فرزندانشان هم قبولشان ندارند.
عمر احزاب سیاسی در انتخابات ۸۸ به سر آمد چراکه آنها به منشور خانه احزاب پایبند نبودند و سقف خانه احزاب از آن موقع فرو ریخت. دولت یازدهم همه اینها را به اضافه نهضت آزادی که امام آنها را از منافقین بدتر میدانست در برخی از استانها نماینده نهضت آزادی هم دعوت میشود. امام برای نهضت آزادی مشروعیت سیاسی_ عقیدتی قائل نبود.
وزارت کشور نباید اینها را در جریان دعوت از احزاب قرار میداد. دو حزب مشارکت و مجاهدین به عنوان برجسته ترینهای اصلاحطلب در خانه احزاب بودند و اکنون غیرقانونی است، بنابراین با چه مجوز قانونی از سوی وزارت کشور گرد هم جمع میکند که خانه احزاب تشکیل دهند.
لزومی برای تشکیل آن نیست، باید برای احیای آن راه حل قانونی در پیش گرفت. حزب موتلفه به این دلیل مخالفت کرد. احزابی که در خانه احزاب ثبت نام کردند وجود خارجی ندارند، فقط اسمند و جایی ثبت شدند و ما آن پروژه را به همین دلیل خاتمه یافته دانستیم، مگر اینکه مشکل قانونی سازمان مجاهدین انقلاب حل و فصل شود یا اینکه بروند حزبی دیگر تشکیل دهند.
این یک واقعیت است که عدد احزاب مطرح کشور بیشتر از ۱۵ تا نیستند و در میان اصلاحطلبان، حزب اسلامی کار، مردمسالاری را میتوان حزب نامید. بقیه آنها که حیات ندارند.
حراج منافع ملی از سوی اصلاحطلبان تندرو
فلسفه وجودی باشگاه سیاسی این بود که همه احزاب جمع شوند که روی منافع و مصالح و امنیت ملی کوتاه نیایند اما برخی اصلاحطلبان در انتخابات ۸۸ منافع ملی را به حراج گذاشتند. باید از آنها پرسید که جایگاه مصالح ملی در ذهن شما کجاست؟
ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان معنی ندارد
ائتلاف دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب در انتخابات معنی ندارد، کسانی که بحث ائتلاف را مطرح میکنند میخواهند قصه رقابت در ایران را تعطیل کنند؟! با ائتلاف، رقابت منتفی میشود و با این روند که جلو میرویم رقابت انتخابات در مجلس و خبرگان دو ضلعی یا سه ضلعی است و شاید در ادامه راه، اصلاحطلبان زیر پرچم اعتدال بروند که این حرکت هم به این خاطر است که مشروعیت آنان در جامعه زیر سوال است و البته در روند انتخابات، جریان مستقل هم ممکن است جلو بیاید.
اقدامات سیاسی و اقتصادی دولت قابل تقدیر است
عملکرد دکتر روحانی در حوزه اقتصاد، نوعی آرامش را به فضای کسب و کار داد و در مهار و کنترل تورم توفیقاتی داشت و این توفیق را واقعا نمیتوان نادیده گرفت و در عرصه سیاستخارجی مقداری تنشزدایی شد. درست است در توافق ژنو امتیازاتی دادیم مقداری فضای تهدید و تحریم علیرغم تکرار آن از سوی دشمن شسکته شد.
از ابتدای پیروزی روحانی راهبرد نقد دلسوزانه و حمایت حکیمانه و همکاری صمیمانه مشاهده میکردیم و بعد از آشوبهای 88 و دولت دهم انسجام و همگرایی در سطح سران و استقرار یک نظام پرقدرت و اراده نبرد 50 روزه غزه و عملیات اخیر ایران در "آمرلی" از ما یک نظام قدرتمند در جهان نشان داده شده و دولت نقش مهمی داشته که قابل تقدیر است و الان میبینیم که مطبوعات آزادند و در زمینههای عملی هم، روند پیشرفت علمی شتاب گرفته و ما ار این رویه خشنود هستیم ولو اینکه نامزد ما رأی نیاورد.