در فتنه سال 88 یک انتخابات 40 میلیونی برگزار شد. منتخب ملت با تفاوت چشمگیری نسبت به نفر دوم انتخاب شد. اما قبل از شمارش آرا، نفر دوم خود را پیروز انتخابات اعلام کرد. در کجای دنیا اعلام پیروزی انتخابات توسط یک طرف رقابت، آن هم بازنده آن، به عنوان برنده انتخابات اعلام میشود؟
بازندگان انتخابات هیچ قانونی را برنتابیدند و حریم هیچ نهاد داوری را رعایت نکردند و با زیر پا گذاشتن رای ملت، خود را پیروز انتخابات دانستند. آنها نتیجه انتخابات را حق «خود» میدانستند نه «حق» مردم!
آنها در مقدمات انتخابات، حین برگزاری و مراحل پس از آن فقط به فرمان بیبیسی عمل کردند و با زیر پا گذاشتن اخلاق، رقیب خود را دیکتاتور نامیدند و در اردوکشی خیابانی شعارهای ساختارشکنانه دادند.آنها به همین اکتفا نکردند. اقتدار ملی و امنیت ملی را هدف قرار دادند و با پا گذاشتن روی حقالناس، حقالله را هم هدف قرار دادند. باز به این هم اکتفا نکردند بلکه در تظاهرات خیابانی، امام، انقلاب، رهبری و ولایت فقیه را هدف قرار دادند. مردم هم با قیام تاریخی خود در 9 دی 88 پاسخ ساختارشکنیهای آنها را دادند. فتنه سال 88 در حقیقت یک کودتا علیه رای ملت و جمهوریت نظام بود، آن هم با دسیسه و کارگردانی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی و با هدایت امپریالیسم خبری غرب. هر کس این حقیقت را انکار کند مثل آن است که در روز روشن به انکار خورشید بپردازد.
چرا این بی مهری به نظام و انقلاب و مردم در ادبیات سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی، در آنجا که سخن از «حقالناس بودن رای ملت» است، سانسور و به فراموشی سپرده میشود؟
2- محمد فرهادی وزیر پیشنهادی علوم، تحقیقات و فناوری توسط مجلس با رای بالا انتخاب شد. معلوم شد کلید قفل این وزارتخانه در جیب خود وزیر است. آنجا که صریحا اعلام کرد: «رهبری فصلالخطاب است و فتنه خط قرمز ماست.» چرا آقای رئیسجمهور از ابتدا این کلید را در قفل وزارت علوم قرار نداد و آن را به راحتی نگشود و 18 ماه کلیدیترین وزارتخانه را دچار مشکلات مدیریتی کرد؟ با این کلید میشد به شتاب پیشرفت علمی کشور افزود و اکنون به خاطر قفل فتنه از سرعت آن کاسته شده است. پنجشنبه گذشته روزنامههای دوم خردادی سخنان آقای فرهادی مبنی بر مرزبندی او با فتنه را سانسور کردند و با بزرگ کردن درشتگوییهای یک نماینده بر طبل تداوم فتنه کوبیدند. معلوم شد مشکل آنها حل بحران مدیریتی در وزارت علوم نبود.
واکنش برخی رسانههای زنجیرهای در داخل و خارج حتی به چفیه انداختن بر دوش فرهادی هم شنیدنی است.
آنها از چه نگران هستند؟ از این نگرانند که وزیر علوم همانند وزیر بهداشت باری از دوش مردم بردارد؟ درد آنها چیست؟ درد آنها کارآمدی دولت است! نمیخواهند دولت با همگرایی مجلس مشکلات کشور را حل کند. یک باند تبهکار سیاسی با نادیده گرفتن حقالناس در پی آسیبرسانی به اقتدار و امنیت ملی است. آنها از دوگانهسازیهای سیاسی و اجتماعی نان میخورند. از حاکمیت دوگانه برای تامین منافع بیگانگان از طریق نادیده گرفتن حقالناس سود می برند. آنها نمیخواهند دانشگاه برای نظام کادر تربیت کند. آنها دانشگاه را حلقه واسط با رسانههای زنجیرهای وابسته به امپریالیسم خبری و احزاب سر در آخور سفارت انگلیس میخواهند.
کسانی که به دنبال بازتولید فتنه هستند با کسی که صریحا بگوید رهبری فصل الخطاب است و فتنه خط قرمز ماست، مرزبندی دارند. متاسفانه این مرزبندی در برخی مطبوعات کشور دیده میشود. مردم این جماعت را دارند رصد میکنند و به موقع پاسخ به آنها خواهند داد.
مردم اجازه نمیدهند دولت از مسیر اعتدال خارج شود. مجلس به نمایندگی از مردم این ماموریت را دارد که با افراطیگری و بازتولید فتنه مقابله کند. رای مشروط مجلس به فرهادی نشان داد که نمایندگان ملت در پاسداشت قیام تاریخی 9 دی هیچگاه از خط قرمز عبور نمیکنند.
3- دادگاه رژیم کودتا در مصر، حسنی مبارک را از کلیه جنایات و خیانتهایی که به ملت مصر کرده بود تبرئه کرد. رژیم کودتا، رهبران انقلاب مصر را به زندان انداخت و در عوض، کسانی که مردم را در میدان التحریر و خیابانهای مصر به خاک و خون کشیدند تبرئه کرد.
این در حالی است که هفته گذشته دادستان مصر برای محمد مرسی رئیسجمهور برکنارشده مصر حکم اعدام درخواست کرد! حسنی مبارک در اولین روزهای انقلاب 25 ژوئیه 2011، 239 نفر را کشت و 1588 نفر را زخمی کرد.
فاجعه تبرئه مبارک محصول کدام غفلت رهبران انقلاب مصر است؟ مرسی چگونه از کاخ ریاستجمهوری به زندان رفت؟ سه دلیل عمده شکست انقلاب مردم مصر در جریان بیداری اسلامی اینها بود.
1- اختلاف رهبران سیاسی و نادیده گرفتن حقالناس
2- عدم درک موقعیت ارتش و ظرفیت نظامیان برای کودتا
3- عدم مجازات ضدانقلاب و تعلل در برخورد با نفوذیهای رژیم صهیونیستی در راس و بدنه حکومت مصر
اینکه رژیم کودتا در مصر تا چه زمانی بتواند با تکیه بر سرنیزه، انقلابیون را مهار و ضدانقلاب را تقویت کند، خدا میداند.
درود بر انقلابیون یمنی که با بهرهگیری از تجربه مصر، از مصادره انقلاب توسط بازماندگان رژیم گذشته با هوشمندی جلوگیری کردند. انقلابیون یمن با نواختن طبل همگرایی گروههای سیاسی و مذهبی جلوی نفوذ ضدانقلاب و دشمنان اسلام را گرفتند.انقلابیون یمن با مدیریت ارتش و مهار آن جلوی کودتا علیه انقلاب را گرفتند. تصرف صنعا و شهرهای بزرگ و تسخیر نرم پادگانها هرگونه تحرک برای سلاخی رای ملت را سد کرد. الگوی یمن و تجربه این کشور در مهار ضدانقلاب میتواند برای کشورهایی که نمیخواهند طبل بیداری اسلامی در ممالک خود از صدا بیفتد، بسیار گرانسنگ است.هنر و مهارت انقلابیگری خود را در دیدن دست نفوذ، دخالت و اخلال بیگانگان و بریدن آن رخ نشان میدهد. اگر این مهارت نباشد غلبه ضدانقلاب و بر باد رفتن دستاوردهای انقلاب، اجتنابناپذیر است.