جیغ بنفش نتانیاهو و اصحاب جنگ در واشنگتن علیه اوباما همین عقبنشینی است. آنها میخواستند از طریق تهدید نظامی و تحریم اقتصادی به این هدف برسند که نرسیدند. دلیل اینکه آمریکاییها پیشنهادکننده اصلی قطعنامه 2231 بودند همین بود که در تاریخ ثبت کنند و رسما شکست پروژه "محرومیت" را بپذیرند. قطعنامه 2231 چه صادر میشد و چه نمیشد، اعتبار قطعنامههای تحریم شورای امنیت در سالهای 2006 تا 2010 خود به خود با جمعبندی وین از درجه اعتبار ساقط شده بود. آمریکاییها حتی منتظر تصویب کنگره و سنا و فرایند رسیدگی به موضوع "برجام" در واشنگتن نشدند.آمریکاییها با مشارکت شرکای جهانی خود جرمی را برای دولت و ملت ایران تعریف کرده بودند که با جمعبندی وین، آن تعریف، خاصیت حقوقی خود را از دست داده بود. آمریکاییها با آن تعریف در شورای امنیت مجازاتهایی را اعمال کرده بودند و به آنها هم قانع نشدند، رفتند در کاخ سفید و کنگره، مجازاتهای جدید وضع کردند. حالا در جمعبندی وین با همان شرکای جهانی میگویند آن جرمانگاری درست نبوده است، ایران حق غنیسازی اورانیوم در حد زیر 5 درصد را دارد.
مفهوم این رویکرد این است که آنها کسی را در محکمه سنا و کنگره و سپس در شورای امنیت سازمان ملل محکوم و مجازات کردهاند که اصلا جرمی را مرتکب نشده است. در اینجا عوض اینکه آنها از این خطا عذرخواهی کنند، با پررویی تمام تا دیروز که ایران را با عنوان "محرومیت" مجازات میکردند، میخواهند همان مجازاتها را با جعل عنوان جدید جرم یعنی "محدودیت" اعمال و تکرار کنند.
شامورتی بازی حقوقی آمریکاییها و شرکای آنها در وضع قعطنامه 2231 از این جنس یا بهتر بگوییم "بدجنسی" است. کل ماجرای 12 سال گفتگوی ایران با 1+5 این بوده است که ما را به مرگ بگیرند تا به تب راضی شویم.
علت اصلی پذیرش گفتگو با طرف مقابل هم این بوده که اصلا ساخت بمب در هدفگذاری ما در نگاه به دانش هستهای، وجود نداشته است. لذا ما دلیل بر گفتگو داشتیم اما آنها دلیلی برای اتهامات واهی خود نداشتند. آنچه در وین به دست آمد این بود که واهی بودن این ادعا که ایرانیها حق غنیسازی اورانیوم را ندارند، اثبات شد. البته آنها میگویند نه در ژنو، نه در لوزان و نه در مذاکرات نهایی در وین، چنین حقی را برای ملت ایران به رسمیت نشناختند.
میگوییم پس این رضایت به غنیسازی زیر 5 درصد چیست؟ میگویند چون شما زورتان میچربید قبول کردیم، چون نتوانستیم از طریق تحریم و تهدید نظامی شما را از صنعت هستهای محروم کنیم این را پذیرفتیم لذا ما در لاین "محدودیت" هستیم نه "محرومیت"!
حال ببینیم در قطعنامه 2231 چه اتفاقی افتاده است؟ اولین اتفاق مهم در قطعنامه 2231 مطالبی است که در جمعبندی وین نیست اما در قطعنامه 2231 هست، که ایران رسماً اعلام کرده است ما آن را قبول نداریم و الزامآور برای ما نیست و برای خود حق تحفظ قائل هستیم. سئوال مهم این است که اگر آمریکاییها در وین، خداوکیلی به جمعبندی پایبند هستند چرا در قطعنامه پیشنهادی 2231 مطالبی را اضافه کردند؟ یعنی هنوز مرکب جمعبندی خشک نشده، آنها "دبّه" کردند.
چرا مدام به ما علامت میدهند که قابل اعتماد نیستند؟! سئوال مهم دیگر آنکه اگر غنیسازی زیر 5 درصد را پذیرفتهاند و اساس قطعنامههای شورای امنیت با همین پذیرش فرو ریخت، چرا دوباره در مفصلبندی تحریمها با سازوکارهای رسوا و بیپایه که ارزش حقوقی و یا بهتر بگوییم اجرایی ندارد، مکانیزم ماشه را در آن تعبیه کردند؟
در متن توافق هیچ کلمهای درباره برنامه موشکی ایران نیامده است اما در قطعنامه 2231 آمده است. بند 3 از ضمیمه B قطعنامه 2231 و نیز بند 4 مقدمه B چطور یک دفعه سر از قطعنامه 2231 درآورده که ربطی به موضوع فعالیتهای هستهای ایران ندارد؟ دم خروس مداخله آمریکا در امور دفاعی ما و یا بهتر بگوییم تهدید امنیت ملی چطور در وسط قطعنامهای که باید پاسخگوی رسوایی حقوقی آمریکاییها و شرکای جهانی آنها باشد، سبز میشود؟
جمعبندی وین نوعی راستیآزمایی جدید ملت ما از آمریکاییها و شرکای آنهاست. یقه آمریکاییها را در مرحله پساتوافق نباید رها کرد.
در گذشته هر چه راستیآزمایی کردیم نتیجه این بوده که دشمنان ایران فریبکار، دروغگو و دغلکارند اما یک نتیجه هم این راستیآزمایی داشته و آن اینکه آنها اگر در مقابل خود "قدرت" ببینند سر تعظیم فرود میآورند. ستاندههای جمهوری اسلامی در جمعبندی وین حکایت از آن دارد که با عقبنشینی آمریکا از راهبرد "محرومیت" به "محدودیت"، آنها خود را در برابر اقتدار ملی ایرانیان دیدهاند. این اقتدار را باید حفظ کرد. آنها میخواهند با جنگ نرم این اقتدار را تضعیف و سپس نابود کنند. تست 18 تیر 78 و فتنه 88 در فاصله 10 ساله با هدف تضعیف اقتدار و امنیت ملی صورت گرفت. آنها در تدارک و تمهید فاز سوم براندازی و فتنهگری هستند. باید هوشیار باشیم.