(29 آذر 94)
سرعت انتقال پیام در فضای مجازی و گردش آن در شبکههای اجتماعی فرصت را از گیرندگان پیام میگیرد و نمیگذارد آنها تحقیق کنند طراح پیام کیست؟ منظور از آن چیست؟ و بالاخره اصل پیام چیست؟ در عصر رسانههای مکتوب یک حساب و کتابی بود، یک پیام از چند کانال رد میشد، مسئولیتهای حقوقی و انسانی در آن رعایت و دقتهای حرفهای لحاظ میشد. در آن وادی هدف کشف حقیقت و روشنگری بود. اما در عصری که به سر میبریم؛ رسانهها، یک پرسش جعلی را مطرح و از آن یک پاسخ بیربط میسازند و قومی را در برابر قوم دیگر قرار میدهند و بین دو جماعت، گیس و گیس کشی راه میاندازند.
برادر عزیزم جناب آقای محمد هاشمی به بهانه پاسخ به پرسشی در سرمقاله چهارشنبه گذشته رسالت مطالبی فرمودند که بوی بیمهری میدهد و این ناچیز را با واژگانی چون "منافق کوردل" و "بدخواه" نواخته و گرایش سیاسی بنده را در حد گروهک فرقان فروکاهیدهاند! آقای محمد هاشمی برای بنده فرد محترمی است، دغدغههای او را از کنارهگیری از حزب کارگزاران، آن هم در سمتی که در این حزب داشتند (رئیس هیئت موسس و دبیر کمیته سیاسی) میستایم.
خوب بود ایشان سرمقاله بنده را میخواندند و سپس به آن پاسخ میدادند. سئوالی که در سرمقاله اینجانب به آن پاسخ دادهاند اصلا وجود خارجی ندارد! در عوض در سرمقاله اینجانب سئوالات بسیاری مطرح شده که ریشه آن از جنس همان دغدغهای است که او برای آن از کارگزاران کنارهگیری کرد. نمیشود دغدغههای او در کارگزاران درست باشد، اما همانها در بنده، نادرست و شایسته بیمهری!
بنده پیشینه سیاسی روشنی دارم. قبل از انقلاب و بعد از انقلاب حتی یک روز در گروههای محارب عضو نبودم. از اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب به حزب جمهوری اسلامی پیوستم. همان حزبی که او و برادر بزرگوارش عضو شورای مرکزی آن بودند. پس از انحلال حزب به موتلفه اسلامی پیوستم و رئیس مرکز سیاسی حزب میباشم. نه بدخواه هاشمی هستم نه منافق کوردل!
از آیت الله هاشمی رفسنجانی همواره دفاع کردم بهویژه ایام شرارت جماعت موسوم به اصلاحطلب که او را عالیجناب سرخپوش مینامیدند. هنوز هم به برکت حکم مقام معظم رهبری که وی را به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نصب کردند برای بنده قابل احترام هستند اما این احترام باعث نمیشود باب نقد مشفقانه را روی خود ببندم و انتظار نداشته باشم پاسخ مسئولانه دریافت کنم.
پرسشهای شفاف بنده در آن مقاله مشخص است. شما چطور به سئوالی پاسخ دادید که اصلا در مقاله از آن یاد نشده است؟ برفرض هم شده، پاسخ منصفانه و عادلانه نیست. شما برادر بزرگتر بنده هستید، ادب و آداب گفتگو را می دانید. انصاف نیست با طرح یک پرسش خیالی نام منتقد را در شمار گروهک فرقان و ترور شخص و شخصیت کسی بدانید و مرتبت او را در حد یک منافق کوردل فروکاهید.
ممشای سیاسی ما و شما تغییر نکرده، بنده همان کهنه سرباز نظام و فدایی امام و رهبری و روحانیت هستم. شما هم اگر غیر این بودید در کارگزاران در همان مقام میایستادید و کنارهگیری نمیکردید. میماند مواضع حضرت اخوی در قبال مهمترین مسائل سیاسی انقلاب و نظام!
شما باید بدانید جمع کثیری از علاقهمندان آیت الله هاشمی رفسنجانی نسبت به مواضع ایشان در فتنه 88 و قبل از آن فتنه بهویژه در فتنه 18 تیر 78 سئوالات جدی دارند که پاسخی شایسته از سوی ایشان داده نشده است. نمیشود این پرسشها را با یک پرسش جعلی پردهپوشی کرد.
اکنون در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان هستیم. شما نیک می دانید آمریکاییها چه سناریویی برای این دو انتخابات نوشتهاند و چه کسانی در درون این سناریوها نقش آفرینی میکنند. عقلانیت سیاسی حکم میکند برای تحکیم نهادهای قانونی و تحکیم نظام و صیانت از میراث امام (ره) فریب بازیهای دشمن را نخوریم.
برای اینکه از این فریب فاصله بگیریم کافی است در دام دروغپردازیها و تهمتآفرینیهای آنها نیفتیم. راه آن، این است که شاخص داشته باشیم. شاخص را امام (ره) مشخص کردهاند؛ هر وقت دشمن از ما تعریف کرد بدانیم راه را اشتباه آمدهایم. در فتنه 88 هر چه فریاد زدیم؛ "این راه نه راه خداست، زانکه اهرمنی در آن رهنماست" گوش نکردید!
دو قطبی سازیهای کاذب، برخوردهای آنتاگونیستی و سرخابی کردن رقابتها خلاف عقلانیت سیاسی است. این مواضع مشفقانه را به دید خریداری نگاه کنید. دوز رفاقت را طرفین رقابت مشخص میکنند نه دشمن! اگر دشمن دوز رقابت را تعیین کند از درون آن فتنه بیرون میآید. هدف فتنه، هدم اقتدار و امنیت ملی است. تشخیص اینکه چه کسی در مسیر عملیاتی کردن این هدف است یا نیست، خیلی دشوار نیست! ضمن اینکه امام (ره) بزرگوار به من و شما و ملت بزرگوار ایران در این گونه موارد وصیت فرموده؛ "میزان حال فعلی افراد است"، والاّ با استدلال شما داوری درباره هر رجل سیاسی غیرممکن است.
جناب آقای محمد هاشمی! در شرایطی که سگهای منطقهای مرتب به ما پارس میکنند و گرگهای جهانی دهان باز کردهاند که امنیت و اقتدار ما را ببلعند، فکر میکنید حرفهایی از این دست که حضرت اخوی میزنند چه فایدهای دارد؟
کیست که نداند رهبری معظم انقلاب چون کوه در برابر سد نفوذ غرب و آمریکا ایستاده است. کیست که نداند او مورد حقد، کینه و عداوت آمریکا و صهیونیسم بینالملل است. مباحثی از این دست را که حضرت اخوی مطرح میفرمایند و بیشتر شایسته طرح در زیر سقف گفتگوی خبرگان و نخبگان است و رسانهای کردن آن با استقبال رسانههای دشمن
روبه رو میشود نمیتوان با حسن ظن ارزیابی کرد.
محمدکاظم انبارلویی-anbarloee.ir