(2 مرداد 96)
آیتالله موسوی خوئینیها، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در کانال تلگرامی خود به یک سوال کلیدی پاسخ داده است. سوال این است؛ "به حاشیه راندن گروههای سیاسی از نهضت آزادی شروع شد و بعد از آن جناح چپ و امروز در درون جناح راست شروع شده است. این اتفاقات حکایت از چه چیزی می کند؟"
وی در پاسخ به این سوال گفته است: "جمعیت نهضت آزادی- بویژه دبیرکل این جمعیت که رحمت خدا بر او باد- از آغاز تشکیل این نظام، اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه نداشتند و حداقل با تفسیر رایج از این نظام موافق نبودند و در نتیجه بین آنها و رهبری نظام [بخوانید امام خمینی (ره) ] اختلاف و اصطکاک پیش آمد و به تدریج به حاشیه رانده شدند."
آیا این پاسخ صحیح است؟ آقای موسوی خوئینی ها یکی از علمای مبارز و مورد وثوق امام خمینی (ره) بودند که از سوی ایشان به عنوان امیرالحاج انتخاب شدند و مدتی هم افتخار حکم امام (ره) در خصوص دادستانی انقلاب در خطیرترین دوران انقلاب را داشتند. آیا در پاسخ به این سوال باید نقش نهضت آزادی در تاریخ ایران و نسبت او با انقلاب و برخوردش با امام (ره) را نادیده بگیرند؟!
انصاف این است که در این داوری حداقل دیدگاه امام درباره این اختلاف یا حکم به حاشیه راندن را با امانت داری می آوردند. امام خمینی (ره) در 30 بهمن 66 در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت علت طرد و نفی نهضت آزادی و به حاشیه راندن آنها را می فرمایند.
امام یک رهبر صدیق و امانت دار و خداشناس و پیر و مراد شما هم بود. چرا پاسخ او را باید در این پرسش و پاسخ تاریخی سانسور کنید؟ امام (ره) اول انقلاب به ورود نهضت آزادی به کانون قدرت رضایت داد و دبیرکل نهضت آزادی را نخست وزیر دولت موقت معرفی کرد. پس امام (ره) در مشارکت آنها در قدرت مسئلهای نداشت، اما آنها به دلیل انحرافاتی که داشتند دست رد به این مشارکت زدند.
امام (ره) در مورد دور کردن نهضت آزادی از کانون قدرت می فرمایند:
1- عملکرد نهضت آزادی در دولت موقت نشان می دهد طرفدار جدی وابستگی ایران به آمریکاست و از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.
2- ضرر نهضت آزادی به اعتبار اینکه متظاهر به اسلام هستند از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین، این فرزندان مهندس بازرگان بالاتر است.
3- برحسب پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا، من مشاهده کردم از انحراف آنها اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت های مظلوم بویژه ملت عزیزمان تا کنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز نیز چنان سیلیای از این ستمکاران می خورد که قرنها سربلند نمیکرد.
4- نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی وقانونگذاری و قضائی را ندارد.
آنچه در مورد به حاشیه راندن نهضت آزادی واقعیت دارد دیدگاه شفاف بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) در مورد آنهاست.
چرا باید این دیدگاه را در پاسخ به این سوال سانسور کرد و گفت: چون آنها با ولایت مطلقه فقیه مخالف بودند به این روز افتادند. این پاسخ دقیقی نیست. من یادم می آید امیرحسین آریانپور، تئوریسین گروههای مارکسیستی قبل از انقلاب بود و مشاجراتی با شهید مطهری داشت. پس از انقلاب منافقین و چریکهای فدایی خلق و حزب توده از او دعوت کردند عضویت افتخاری شورای مرکزی آنها را بپذیرد. با آنکه او را تاحد پیامبر، مارکسیستها ستایش میکردند و احترام برای او قائل بودند، هیچ یک از دعوت های آنها را نپذیرفت. خود او روزی به مناسبتی به نگارنده گفت؛ من به آنها گفتم اسلام را قبول ندارم اما قبول دارم این انقلاب ضد آمریکایی است و با آمریکا سرستیز دارد لذا من نمیتوانم با گروههایی که سرستیز با انقلاب دارند کار کنم. بعد شروع کرد از درجه خصومت خود با شاه و آمریکا گفت. به او گفتم چرا اینها را رسانهای نمی کنی؟ گفت: همین قدر که من با این جماعتها همکاری نمی کنم کافی است.
پس جرم نهضت آزادی این نبود که فقط ولایت فقیه را قبول ندارد . جرم آنها و حکم به حاشیه راندن آنها از این قرار بود که به شهادت امام، طرفدار جدی وابستگی به آمریکا بودند و در این حوزه از وادی نظر به وادی عمل در درون حاکمیت گام برمیداشتند. جرم آنها از دیدگاه امام (ره) این بود که منافقین به لحاظ تئوریک فرزند مهندس بازرگان تلقی می شدند و از آن آبشخور تغذیه تئوریک میشدند و فجایعی را در تاریخ ایران به وجود آوردند که در دوران معاصر سابقه ندارد.
آنها 17 هزار نفر از مردم ایران را که بین آنها علمای بزرگ و فقهای سترگ حوزههای علمیه بودند، به خاک و خون کشیدند. تقاضا می کنم آقای خوئینی ها یک بار دیگر صفحات 479 و 480 و 481 و 482 صحیفه نور جلد بیستم را دقیق بخوانند. نامه آقای محتشمی وزیر کشور وقت و عضو مجمع روحانیون مبارز همین سوالی که از وی در کانال تلگرامی شده به طور مفصل تر آورده و پاسخ امام (ره) را هم آورده است. این صفحات قطعهای از تاریخ مستند ایران است .این بی انصافی است که گفته شود نهضت آزادی به دلیل مخالفت با ولایت مطلقه فقیه چوب رانده شدن از کانون قدرت را خورده است.
مگر می شود ما سوالی را در مورد برخورد پیامبر با یک جماعت یا حضرت علی (ع) با یک طایفهای را مطرح کنیم بدون اینکه بگوییم پیامبر اعظم (ص) و حضرت علی (ع) چه استدلالی برای برخورد داشتند، به آن سوال پاسخ دهیم.
این جفا به تاریخ و رهبران الهی است. چرا باید این جفا توسط فردی بشود که زمانی منصوب و امین امام (ره) بوده است.
آقای خوئینی ها! شما اول انقلاب برای سرنگونی دولت موقت به همراه دانشجویان رفتید سفارت آمریکا را تصرف کردید. علیه آمریکا هر روز یک افشاگری میکردید. دولت موقت هم به همین دلیل استعفا داد و رفت. شما از اسناد وابستگی نهضت آزادی به آمریکا مطلع هستید و خودتان آن را افشاء کردید و این اسناد را به امام دادید و امام هم در همین نامه مشهور در مورد نهضت آزادی به آن استناد فرمودند. حالا چگونه است شما همه اینها را فراموش کردهاید؟ طرد نهضت آزادی را به این دلیل دانستهاید که چون اعتقاد به ولایت فقیه نداشتند به حاشیه رانده شدند! جوانی که آن روزها را ندیده است چرا روایت امام (ره) از این رانده شدن از قدرت را از زبان شما نشنود و در قلم شما نبیند؟
آیا امام (ره) را راوی صادق برای روایتهای تاریخ معاصر نمی دانید؟ من در حیرتم آقای خوئینیها از دبیرکل نهضت آزادی در این پاسخ با آن اوصافی که در دیدگاه امام (ره) است به نیکی یاد می کند و می گوید؛ "رحمت خداوند بر او باد" اما حاضر نیست از امام (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی و استاد خود که متهم اصلی در این پرسش است، کمترین یادی کند.