(18 مهر 96)
آیت الله موسوی خوئینیها بهبهانه پاسخ به سؤالی در مورد چرایی انشعاب مجمع روحانیون مبارز از روحانیت مبارز، مطلبی گفته که در خور دقت است. وی میگوید: «مجمع روحانیون در پرونده فعالیت سیاسی خود حمایت از رئیس جمهوری جناب آقای خاتمی را دارد و جامعه روحانیت حمایت از آقای احمدینژاد را. مجمع روحانیون امروز همچنان به آن حمایت خود وفادار است ولی گویا جامعه از آن حمایت هنوز لب میگزد».
امام خمینی(ره) در پایان وصیتنامه خود تذکر مهمی را بهشرح زیر مطرح فرمودهاند:
«من در طول مدت نهضت و انقلاب بهواسطه سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن سوء استفاده شود. میزان در هر کس، حال فعلی اوست.»، به نظر میرسد اگر معیار؛ «میزان در هر کس، حال فعلی او باشد» را در حب و بغضها و تولی و تبری رعایت کنیم مرز دوستی و دشمنی را میتوانیم درست تبیین کنیم.
شمر در جنگ صفین کنار حسنین با معاویه میجنگید اما هم او وقتی طعم و بوی جاه و مقام به مشامش خورد، در روز عاشورا روی سینه امام حسین(ع) نشست و سر او را از قفا برید!
تاریخ امروز اگر میخواهد در مورد شمر قضاوت کند حال و روز او را بر مبنای حضور در کربلا و روز عاشورا در سال 61 هجری مورد ارزیابی و دقت و داوری قرار میدهد نه سال 37 هجری که در جنگ صفین حضور داشت و جزء جانبازان این نبرد بود!
ارزیابی کارکرد خاتمی در دولتهای هفتم و هشتم و پس از آن بهدلیل اینکه مجمع چشم خود را بر این کاستیها بسته بود و فقط از موضع حمایت نگاه میکرد فوق العاده مهم است. فقط به سه فراز آن در زیر اشاره میکنم؛
1 ــ اولین نبرد نرم آمریکا در 18 تیر 78 در دولت آقای خاتمی کلید خورد. منافقین، سلطنتطلبها، بهاییها و... با کمک احزابی چون حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب که دستاندرکار پروژه سکولاریزاسیون بودند، در تهران آشوب بهپا کردند و با نظام اعلام جنگ نمودند. در این محاربه، سر آنها به سنگ خورد و مردم در قیام تاریخی 23 تیر 78 بساط «حرب» و «بغی» آنان را جمع کردند. این غائله چون بهبهانه تعطیلی روزنامه سلام صورت گرفت، آقای خوئینیها یک طرف ماجرا بود. طبیعی بود وقتی سران مجمع درگیر این ماجرا بودند، نمیتوانستند خودشان را محکوم کنند. مجمع بین دفاع از نظام، انقلاب، مردم و حفظ خود، دومی را انتخاب کرد، لذا در تاریخ موضع ارزشی و عادلانهای را مجمع نتوانست در این واقعه از خود بهیادگار بگذارد، به همین دلیل دفاع و حمایت از خاتمی را به دفاع از انقلاب ترجیح داد.
2 ــ ده سال بعد در فتنه 88 مجمع با کارگردانی سرویسهای امنیتی اروپا و آمریکا و اسرائیل دروغ تقلب را رمز یک آشوب قرار دادند و در این آشوب اقتدار ملی و امنیت ملی را به خطر انداختند. مجمع حداقل در معاونت و مباشرت 22 شهید فتنه 88 نقش داشته است. میلیاردها تومان ضرر مالی به اموال خصوصی و عمومی و دولتی وارد شد. آقای خاتمی بهعنوان رئیس جمهور سابق و دبیرکل مجمع در تمام این تحرکات ضد ملی و ضد انقلابی حضور داشته و امضای او پای بیانیهها و نامههایی که این آشوب را هدایت میکرد جزء اسناد و مدارک متقن تاریخی است. آقای خاتمی در نامه 88.3.27 که بهطور مشترک با موسوی امضا کرده خطاب به رئیس قوه قضائیه، این شورش و آشوب را رفتاری کاملاً مدنی توصیف کرده است!
مجمع روحانیون هم با بیانیه 30 خرداد 88 دعوت به فراخوان برای تداوم آشوبها داد اما وقتی افتضاح همزمانی آن با اعلام سالروز جنگ منافقین با امام(ره) و نظام را دید، آن را لغو کرد. البته بهخاطر همین مختصر هوشمندی باید از آنها تشکر کرد!
روزنامهنگارانی که در روزنامههای اصلاحطلب قلم میزدند، کوچ کردند به بیبیسی و رادیو آمریکا و رادیو فرانسه! بد نیست اینجا از آقای مزروعی پای ثابت نویسندگان روزنامه سلام بهمدیرمسئولی آقای خوئینیها یاد کنم که به خارج پناهنده شد و صدای خود را از بیبیسی به گوش مردم میرساند. صدای وزیر ارشاد دولت اصلاحات و شماری از قلمبهمزدان رسانههای اصلاحطلب در دوران آشوب و فتنه 88 فقط از بیبیسی و رادیو آمریکا و رسانههای امپریالیسم خبری شنیده میشد.
مجمع بر اساس اینکه «حرف مرد یکی است» و میزان، حال فعلی افراد نیست، در مهلکه محاربه با نظام افتاد و راه بغی را در پیش گرفت. طبیعی است که آقای خوئینیها امروز با افتخار بگوید همچنان از آقای خاتمی دفاع میکند!
اما اینکه روحانیت مبارز در دفاع از احمدینژاد لب به دندان میگزد را از کدام بیانیه رسمی و غیررسمی، آقای خوئینیها درآورده است، باید آدرس بدهد.
آقای احمدینژاد خدمات بزرگی به انقلاب کرد که در تاریخ ثبت است و عدد و رقم آن هم مشخص است، البته اشتباهاتی هم داشت و دارد که بهتناسب آن اشتباهات، نیروهای انقلاب از او فاصله گرفتند. این موضع روحانیت مبارز و نیروهای انقلاب نشانه صدق آنها در دفاع از انقلاب و نظام است. سیئات خاتمی با احمدینژاد اصلاً قابل مقایسه نیست و هیچ نسبتی بین اشتباهات وی با خاتمی وجود ندارد.
برای روحانیت مبارز مبنا دفاع از اسلام و انقلاب است نه دفاع از «فرد» یا «جریان». این میزان که حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل به دست شیعیان داد همان میزان امام(ره) است که فرمود: «میزان، حال فعلی افراد است.» مردی از صحابه امیرالمؤمنین علیه السلام در جریان جنگ جمل، سخت در تردید قرار گرفته بود.
این مرد محضر امیرالمؤمنین شرفیاب شد و گفت "آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیتهایی مانند آنان از بزرگان صحابه رسول اللّه چگونه اشتباه میکنند و راه باطل را میپیمایند؟ آیا این ممکن است؟"، حضرت علی علیه السلام در پاسخ او فرمود: «اِنَّک لَمَلْبُوسٌ عَلَیْک، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لایُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ ــ حق به افراد و شخصیتها شناخته نمیشود.
خودِ حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی، باطل را بشناس تا پیروان آن را بشناسی.» (مجمع البیان، ج1، ص211) بنا بر این منطق علوی حکم میکند مرد را باید با حق سنجید نه حق را به مرد!
مجمع نهتنها منطق جناحی و باندی را در دفاع از خاتمی حفظ کرده است بلکه در دفاع از دبیرکل سابق خود که انشعاب کرد و رفت حزب اعتماد ملی را تشکیل داد، همین دفاع را انجام میدهد، و از آن بدتر، مجمع دفاع خود را از موسوی که بیانیههای ضدانقلابی او نشانه همراهی با منافقین و ضدانقلاب و دفاع از تز «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»، حفظ کرده است.
اکنون مجمع باید به این سؤالات تاریخی پاسخ دهد که؛
1 ــ اگر مجمع از اهل فتنه و سران فتنه دفاع میکند، پس فلسفه پدیداری خود را که در مرامنامه آورده و خود را پیشتاز مبارزه با اسلام آمریکایی و مبارزه ضد امپریالیستی میداند، چه خواهد کرد؟
2 ــ آقای خوئینیها اخیراً فرمودند؛ مجمع روحانیون در گذشته ضد آمریکا بوده و امروز هم همچنان ضد آمریکاست. آیا میتوانند یک موضع ضد آمریکایی از آقای سید محمد خاتمی طی بیست سال گذشته بهویژه در اوج فتنههای براندازی آمریکا در ایران نشان دهند؟
3 ــ اگر هنوز به اسلام محرومین و مستضعفین وفادار است و از اسلام سرمایهداری بیزار، چرا با بخشی از شورش اشراف و سرمایهداران در سال 88 علیه جمهوریت و اسلامیت نظام همراهی و از حکم سران فتنه مبنی بر ابطال انتخابات حمایت کردند؟
اگر دقیق به این سه سؤال با استناد به مبانی امام(ره) پاسخ داده شود بعید میدانم مجمع در حمایت از خاتمی لب به دندان نگزد.