(8 آبان 96)
به مناسبت هشتاد و نهمین سال تولد آیت الله شهید بهشتی نشستی با عنوان «درخت تناور» در خانه موزه شهید بهشتی برگزار شد. به روایت پایگاه اطلاع رسانی جماران، سه تن در آنجا در مورد آیت الله شهید بهشتی داد سخن دادند؛ یکی از آنها که در جوانی عضو حزب جمهوری اسلامی بود و اکنون به عنوان یکی از اقتصاددانان کشور مطرح است در مورد شهید بهشتی گفته بود؛
- مدیریت شهید بهشتی منحصر به فرد بود.
- شهید بهشتی در ساحت عمل و نظر، بامبنا بود.
- چقدر غم انگیز است کسانی راجع به برخورداری زنان از برخی حقوق تشکیک می کنند.
دومین فردی که در این نشست داد سخن داده، گفته بود؛
- شهید بهشتی در چند جلسه حفظ قرآن را به ما درس می داد.
- من هفتگی خدمت ایشان می رسیدم، ایشان یک ساعت وقت می گذاشت، حتی غلط انشایی ما را می گرفت.
- متاسفانه در این سال ها که هفتم تیر فرا می رسد بیشتر از اینکه از ویژگی شخصیتی ایشان و وجود معنوی اش استفاده کنیم برای بحث های سیاسی و لعنت فرستادن به مسببان حادثه وقت گذاشتیم. بدون اینکه در زندگی بهشتی کاوش کنیم و بخواهیم از ویژگی های زندگی ایشان سردرآوریم.
- ما چقدر در معرفی این چهرهها عقب هستیم.
در پایان هم یکی از فرزندان شهید بهشتی با اشاره به کتاب بایدها و نبایدهای این شهید گفته بود؛
- اهتمام شهید بهشتی این بود که توانستند مساجد را با کتابهای ویژه جوانان و نوجوانان مجهز نمایند.
ویژگی شهید بهشتی چه بود که امام (ره) در سوگ او فرمود: «بهشتی یک ملت بود؟»
ویژگی شهید بهشتی چه بود که مردم پس از آن حادثه شوم تروریستی، او را سیدالشهدای انقلاب اسلامی نامیدند؟
ویژگی شهید بهشتی چه بود که امام (ره) فرمود: «بهشتی مظلوم بود و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود؟»
معمول بر این نیست که برای بزرگان دین که دستشان از این دنیا کوتاه است جشن تولد یا مجلس یادبود بگیرند، آن هم بزرگانی که نقش عظیمی در تاریخ ملت ایران داشته و دارند و شهادت آنها برای تاریخ ملت ما نقطه عطف محسوب می شود.
چه خوب بود سخنرانان محترم این محفل حق شهید بهشتی را ادا می کردند و اگر نمی خواستند از شهادت شهید بهشتی و علل وقوع چنین فاجعه ای بگویند و از شخصیت انقلابی وی تجلیل کنند، در همان محدوده انصاف و مروت و دانش خود می گفتند.
سخنران اول که یک اقتصاددان است، دسترسی به دیدگاه های اقتصادی شهید بهشتی داشت و می دانست در آخرین روزهای عمرش دغدغه پیداکردن راهی برای پیشگیری از تورم و تضمین استقلال اقتصادی کشور به ویژه تولید گندم در داخل به گونه ای که محتاج بیرون نباشیم را داشت.
دومین سخنران جلسه می داند یکی از موضوعات اصلی ذهنی شهید بهشتی در 6 ماهه آخر زندگی وی موضوع اختلاف همین سخنران محترم با حزب جمهوری اسلامی اصفهان و درگیری حزب با باند مهدی هاشمی و ممانعت این باند از فعالیت های حزب در استان اصفهان و حتی سراسر کشور بود.
ای کاش سخنران محترم سوم که فرزند عزیز شهید بهشتی است قدری در مورد شخصیت انقلابی شهید بهشتی و نقش تئوریک او در صیانت از مبانی نظام و انقلاب سخن به میان می آورد و به تفسیر این حرف تاریخی شهید بهشتی می نشست که خطاب به دشمن اصلی امام و انقلاب فرمود : «ای آمریکا! از ملت ما عصبانی باش و از این عصبانت بمیر.»
راستی شهید بهشتی که بود؟ این یک سؤال کلیدی است که اگر به آن پاسخ دقیق ندهیم و جایگاه وی را در تاریخ معاصر و حتی تاریخ آینده مشخص نکنیم، نمی توانیم عبرتی از تاریخ نگاری و تاریخ پردازی معاصر بگیریم. مگر می شود از شهید بهشتی سخن گفت و از فداکاری او در معرکه نبرد اندیشه ورزانه با کفر و نفاق سخن نگفت؟ مگر می شود از شهید بهشتی سخن گفت و از ظلمی که به او و به روحانیت و امام (ره) و امت رفت، حرفی نزد؟ ما باید به این سؤال پاسخ دهیم که چرا در از میان برداشتن او ، همه مخالفین انقلاب و نمایندگان جریان های فکری 100 سال اخیر ایران که در برابر اسلام ایستاده بودند، اتفاق نظر داشتند؟ باید به این سؤال پاسخ دهیم چرا کفر، شرک و الحاد جهانی فرمان قتل او را صادر کردند و کسانی که کفر و الحاد جهانی در ایران را نمایندگی می کردند، عامل این فاجعه عظیم بودند؟
جرم شهید بهشتی این بود که بعد از امام (ره) پرچمدار انقلاب اسلامی و جلودار کاروان حرکت توحیدی انبیاء و اولیای الهی علیهم السلام در ایران بود . جرم او این بود که پنجه در پنجه نفاق انداخت و در سنگر روشنگری، چهره از نقاب لیبرالیسم و مارکسیسم به عنوان اصلی ترین رقیب و حریف اسلام و قرآن برداشت و باطل بودن آنان را اثبات کرد.
او در مسیر این راه پر خطر تا آنجا پیش رفت که اواخر عمر خود فرمود؛ من در حالی زندگی میکنم که هر لحظه انتظار دارم گلولهای به قلبم بنشیند یا سقفی بر سرم فرود آید.
او از استبداد فکری و عملی جریان نفاق و لیبرالیسم خبر داشت و می دانست این جریان شوم، انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت را با حرکت خائنانه خود به نفع امپریالیسم مصادره کردند. او آماده بود در این راه به شهادت برسد اما انقلاب را از دسیسه و فریب توطئهگران و فتنهانگیزان نجات دهد.
او یک حکیم، یک فیلسوف، یک فقیه عامل به احکام الهی به ویژه احکام جهاد و حرکت های جهادی بود. او یک سیاستمداری بود که نظیرش در تاریخ یکصد ساله اخیر به اندازه انگشتان یک دست هم نمی رسد. او در سازماندهی اهل ایمان در برابر اهل کفر در کشور حرف اول را می زد. هنوز کسانی که در مکتب حزبی وی مشق انقلاب و پاسداری از اسلام آموخته بودند در سراسر کشور برای صیانت از انقلاب موثر و پای کار هستند.
استکبار جهانی و آمریکا قلب پاک و سلیم او را در هفتم تیر سال 60 به همراه یاران باوفای او به بمب آلودند و کارنامهای سیاه از تاریخ تروریسم را به ثبت رساندند. خون او و یارانش و سپس خون پنج فقیه و عارف بزرگ که پنج ستون انقلاب در سراسر کشور بودند، موج بیداری عظیمی در ایران و منطقه پدید آورد که امروز شاهد اوج گیری اقتدار ایران اسلامی در جهان هستیم.
شهادت شهیدان مدنی، اشرفی اصفهانی، صدوقی، باهنر، دستغیب و پیش از آن شهیدان مطهری، مفتح، قاضی طباطبایی، راه را برای سربازی انقلاب باز کرد و تصویری عاشورایی از مانایی انقلاب را در چشم جهانیان به نمایش گذاشت.
چرا باید نشستی در تهران، آن هم در خانه شهید بهشتی برگزار شود و از هر دری سخن گفته شود الا نقش تاریخی شهید بهشتی در تحکیم فرهنگ انقلاب اسلامی؟! چرا باید در این نشست علل و انگیزه های شهادت وی واکاوی نشود و اسمی از دشمنان او و انقلاب به میان نیاید؟ چرا باید افرادی حتی طمع کنند ویژگی های اصیلی چون جهاد، روشنگری، شهادت، ایثارگری و... را در شخصیت یک شهید بزرگوار که شهادت وی و یارانش در تاریخ مبارزات ملت ایران نقطه عطف محسوب می شود، به طاق نسیان بکوبند و یا به گونه ای دیگر نشان دهند؟