(3 اسفند 96)
اعتماد به بیگانه یکی از سه آفت بزرگ انقلاب اسلامی است که در دل خود دو آفت دیگر یعنی «اشرافی گری» و «بی توجهی به مستضعفان» را دارد.
اعتماد به بیگانه یعنی اعتماد به تئوریهای آنها در اداره حکومت!
اعتماد به بیگانه یعنی متابعت از راهحلهای آنها در مناقشات!
اعتماد به بیگانه یعنی اعتماد به قول و قرارها و پیمانهای آنها!
اعتماد به بیگانه یعنی نفی اقتدار ملی و مصادره امنیت ملی به نفع دشمن!
اعتماد به بیگانه یعنی خودی انگاشتن آنها و غیرخودی تلقی کردن نیروهای اصیل اسلامی و ملی!
اعتماد به بیگانه یعنی اعتماد به اتباع دوتابعیتی و سه تابعیتی در اداره کشور!
مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان شرقی به مناسبت سالگرد حادثه عظیم 29 بهمن سال 56 از «اعتماد به بیگانه» به عنوان یکی از سه آفت و سه خطر بزرگ انقلاب یاد کردند.
اعتماد به بیگانه یعنی اعتماد به تئوریهای آنها در اداره حکومت!
اعتماد به بیگانه یعنی متابعت از راهحلهای آنها در مناقشات!
اعتماد به بیگانه یعنی اعتماد به قول و قرارها و پیمانهای آنها!
اعتماد به بیگانه یعنی نفی اقتدار ملی و مصادره امنیت ملی به نفع دشمن!
اعتماد به بیگانه یعنی خودی انگاشتن آنها و غیرخودی تلقی کردن نیروهای اصیل اسلامی و ملی!
اعتماد به بیگانه یعنی اعتماد به اتباع دوتابعیتی و سه تابعیتی در اداره کشور!
مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان شرقی به مناسبت سالگرد حادثه عظیم 29 بهمن سال 56 از «اعتماد به بیگانه» به عنوان یکی از سه آفت و سه خطر بزرگ انقلاب یاد کردند.
دانش حکمرانی خوب ما، در بعد سیاست خارجی و نظام بین الملل در رشتههای علوم سیاسی، حقوق بین الملل و... در دانشگاهها به متونی برمیگردد که اولاً؛ سکولار است! ثانیا؛ مدام تشویق به پذیرش نظم ناعادلانه فعلی نظام بین الملل می کند و توصیه به قفل شدن به اقتصاد جهانی! ریشه هر دو رویکرد در اعتماد به بیگانه و سلب اعتماد از سیاست ورزی
مستقل متکی به متون دینی و الهی است.
توصیه ها و رهنمودهای دکتر محمود سریع القلم در سمینار بررسی چشم انداز اقتصاد ایران و جهان در سال 97 در باب سیاست خارجی از این دست است.
بر اساس این توصیهها بود که مسئولین کشور به آمریکا اعتماد کردند و محصول این اعتماد شد؛ «تقریباً هیچ»! حالا که تجربه برجام را پشت سر گذاشته ایم وی نسخه «اعتماد به اروپا» را میپیچد و صیانت از منافع ملی را به ناکجاآباد حوالت می دهد.
او سالهاست در معتبرترین دانشگاههای ایران تدریس می کند و اکنون استاد دانشگاه شهید بهشتی است. در رهنمودهای او نشانی از دیدگاههای انقلابی و جهادی نیست. اثری از رهنمودهای قرآنی و روایی نیست. حتی او دیدگاه اجتهادی از دریافت های خودش از آموزه های غربی ندارد.
او می گوید با تانک و جنگنده نمی توان قاعده نظم بین الملل ساخت. این حرف درستی است اما چرا آمریکاییها و اروپاییها بیش از 2 قرن است ساختهاند و دورتادور آبها و خشکیهای جهان پر است از ناوگان دریایی با ظرفیتهای پرتاب موشکی و هواپیمابر و... کافی است او چشم باز کند اطراف مرزهای ایران را ببیند. آمریکاییها و ناتو مغز خر نخورده اند که هزینه های میلیاردی این لشکرکشی را تحمل کنند و ندانند با تانک و ناو و جنگنده نمی توان قاعده در نظم بین الملل ساخت.
او حتی برای «آزادی» تعریف و قرائت جدیدی به نقل از «فریدمن» دارد و می گوید: «اگر قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی جدا نشود، آزادی محقق نمی شود.»
آیا واقعا «سیاست» یک مسیر و «اقتصاد» مسیر دیگر می رود و در هیچ نقطهای به هم نمیرسند؟ با همین توهّم رفتند سر میز مذاکره برجام نشستند و میلیاردها دلار به مملکت ضرر زدند. آن طرف میز مذاکره وزیر خزانهداری کل آمریکا در مجموعه سیاستمداران و نظامیان آمریکا نشسته بود و این طرف میز چنین مقامی معادل او وجود نداشت!
چرا باید برای یک استاد دانشگاه که فوق دکترای روابط بین الملل دارد نظر توماس فریدمن، ستوننویس نیویورک تایمز و وکیل مدافع رژیم صهیونیستی در نظام بین الملل حجت باشد اما نظریهپردازی امام و رهبری و دهها تئوریسین در ایران و جهان اسلام در مورد نظم جدید نظام بینالملل که متأثر از انقلاب اسلامی است گوشه چشمی نداشته و به هیچ انگاشته شود؟
آقای سریع القلم 40 سال است نان این مردم را می خورد، برای اجانب تئوریپردازی میکند.40 سال سیاست ورزی امام و رهبری را که معادلات منطقه و جهان را به هم ریختند و در تئوری و عمل توفیق دیدگاههای خود را به اثبات رساندند، نادیده می گیرد و از فریدمن شاهد مثال برای صحت دیدگاههای خود می آورد؟
ملت چهل سال است انقلاب کردند و فریاد میزنند ما نمی خواهیم در معده نظم و نظام بین الملل هضم شویم، ما نمی خواهیم اقتصاد ما با اقتصاد بین الملل تحت سلطه آمریکاییها «قفل» شود. ما اقتصادی درونزا و بروننگر می خواهیم، ما نه به کسی ظلم می کنیم و نه از کسی ظلم می پذیریم و پای هزینه های آن هم ایستادهایم.
امروز پس از 40 سال اگر بخواهیم با زبان هزینه- فایده هم سخن بگوییم مشاهده می کنیم فایده این رویکرد انقلابی بیش از پذیرش ستم و ظلم نظم بین الملل و قفل شدن در اقتصاد جهان است.
انقلاب اسلامی نه شبیه انقلاب کبیر فرانسه است نه شبیه انقلاب کبیر روسیه و نه شبیه قیام گاندی در هند یا قرائت نوعی از سوسیالیسم در زبان مائو و جانشینان او در چین. انقلاب اسلامی در ریشه با مبانی مدرنیسم و آموزههای الحادی لیبرالیسم اختلاف دارد و قابل جمع نیست. اگر ما هم بخواهیم با آن جمع کنیم آنها دل به این جمع نمیدهند. آنها اگر در توانایی ثروت، خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ ما هم قرار دهند که هرگز قرار نخواهند داد، پاسخ ما یک چیز بیش نیست؛ «لکم دینکم ولی دین». این پاسخ پیامبر ما به زیادهخواهان مشرک و کافر مکه بود! ما گریزی از این پاسخ نداریم.