(1 مرداد 97)
مشکلات پیش آمده در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد در دولت یازدهم و دوازدهم ناشی از چیست؟ تئوریپردازان این دو مقوله در دولت چه کسانی بودند؟ رهیافتهای آنها در ابتدای کار دولت کنونی چه بود؟ الان چیست؟ از چه آبشخور فکری سیراب می شوند و اکنون چه میگویند؟ پاسخ به این سوالات، کلید معمای خروج از وضعیت فعلی است. آقای دکتر مسعود نیلی در اتاق فکر اقتصادی دولت تئوریهایی داشت که بر اساس آن به نسخه پیچی در مورد اقتصاد خرد و کلان میپرداخت. امروز با استعفای او و صدور بیانیه رسمی که روی من حساب باز نکنید و ظهور چندصدایی در راه حلهای اقتصادی، ناکارآمدی پیشفرضهای نظری در دیدگاه های اقتصادی خود را نشان داده است. اوضاع ارز، طلا و خودرو نشان میدهد آن تئوریها چه قدر ارزش پردازش داشته است.
در حوزه سیاست داخلی و خارجی، آقای دکتر محمد سریع القلم هم در اتاق فکر دولت شتر نظریه پردازی خود را در بیابان دیپلماسی جهان به سمتی حرکت داد که اکنون با عنایت به بدعهدی آمریکا میگوید: «به نقطه صفر در مشکلات ایران و آمریکا بازگشته ایم.» او بدون اینکه تنبهی در این کج راهه روی ببیند، دوباره کاروان حرکت دولت را در همان بیراهه هدایت میکند و میگوید:
- ما می خواهیم هم مبارزه کنیم و هم زندگی این نمیشود.
- ما می خواهیم هم چه گوارا باشیم، هم مرکل. این سخت است.
- اگر اسلام را مبنایی برای اخلاق و معنویت و انسانی اخلاقی بگیریم با لیبرالیسم تضاد در اجرا ندارد ولی اگر اسلام سیاسی و اسلامی که حکمرانی میکند را مبنا قرار دهیم، با لیبرالیسم در تضاد است.
- مسئله اول من توسعه است، برای توسعه باید از تاریخ، هویت و حتی امنیت عبور کرد. باید ما نظم جهانی را بپذیریم.
- باید تاریخ توسعه در غرب را بخوانیم تا صبورتر شویم.
- بزرگ ترین چالش ما در ایران رسیدن به قرارداد اجتماعی برای تولید ثروت است اما جهانبینی هایی در کشور وجود دارد که مانع اجماع در این قرارداد اجتماعی است.
- تضاد فعلی ما با جهان تصادفی نیست، ریشه در مبانی ما دارد.
- قانون اساسی ما بر اساس جهانبینی خاصی نوشته شده است.
آنچه که در بالا خواندید خلاصه حرف های آقای سریع القلم در گفت وگوی مفصل با ماهنامه اندیشه پویاست. یکی نیست از این بابای اندیشه ورزی بپرسد؛ این محکمات را در تئوریپردازی خود از قوطی کدام عطاری بیرون میآوری؟
اگر مبارزه با زندگی جمع نمیشود، چه طور است بزرگترین کشور توسعه یافته اقتصادی در جهان که هر روز یک جنگ و درگیری در جهان و به ویژه در غرب آسیا راه میاندازد، هم مبارزه میکند و هم زندگی!
رژیم صهیونیستی که اساس حکومت نامشروع خود را از نیم قرن پیش بر اساس هم زندگی و هم مبارزه قرار داده است و میلیونها نفر را آواره و صدها هزار نفر را کشته و مدام در حال جنگ با فلسطینیهاست، هم مبارزه میکند و هم زندگی! اما اگر مسلمانان خواستند از کیان اسلام و امنیت خود دفاع کنند نمیتوانند هم زندگی کنند و هم مبارزه؟!
این چه اسلامی است که آقای سریع القلم تبلیغ و ترویج میکند که هیچ فیلسوف و عارف و حکیم اسلامی نه در خواب دیده و نه در بیداری؟! این چه خدایی است که نامش را «توسعه» گذاشته و میپرستد که برای پرستش آن باید از تاریخ، هویت و حتی امنیت خودمان عبور کنیم؟ این قرارداد اجتماعی که او از آن یاد میکند تا کشور در مسیر توسعه قرار گیرد چه مختصاتی دارد؟ این مختصات در دولت سازندگی، اصلاحات و نیز همین دولت ترسیم شد. آخرش به کجا کشید؟! در دولتهای گذشته در برابر کوتاه آمدن مقابل آمریکا، به ایران مدال محور شرارت دادند و در دولت کنونی با آنکه امضای 6 قدرت جهانی پای عهدنامه برجام بود، آن را پاره کردند و به آن آب دهان انداختند. این چه نظم جهانی است که اکنون با جنگ تعرفهها به هم خورده است و سرمایهداران غربی در نشستهای جهانی جیب همدیگر را میزنند که آقای سریع القلم انتظار دارد ملت ایران آن را محترم بشمارد؟
آقای سریع القلم در آسیبشناسی توسعه نایافتگی میگوید؛ «ما مسیر توسعه را آنچنان که فوکویاما میگوید از تشکیل دولت مدرن، حاکمیت قانون و دموکراتیک شدن طی نکردیم، در ایران سه جهان بینی وجود دارد که با هم قابل جمع نیستند؛ 1- اسلامی 2- چپ سوسیالیستی دهه شصتی 3- لیبرالیسم.»
اما پاسخ نمیدهد که خود او که ترویج جهانبینی لیبرالیسم را در ایران نمایندگی میکند چه به روز این کشور آورده است؟ البته این مردانگی را دارد که اعتراف میکند؛ «به نقطه صفر» بازگشته ایم. خب اگر به نقطه صفر بازگشته ایم دوباره چرا همان مسیری را که دستاوردی تقریباً هیچ دارد میخواهید طی کنید؟!
رئیس جمهور ما که با راهنماییهای شما به همین نقطه رسیده است میگوید؛ «باید تنگه را بست.» این تنگه را اگر میگذاشتید از اول ببندیم، به نقطه صفر باز نمیگشتیم!
تنگهای که باید آن را بست و گلوی استکبار را محکم فشرد همان تنگه فکری است که سریع القلم و رفقای او گرفتار آن هستند. لیبرالیسم و مارکسیسم در ایران به بنبست رسیده اند. این را تاریخ یکصد سال اخیر ایران صادقانه شهادت میدهد. چرا حاضر نیستند تئوریهای نابی که برخاسته از قرآن و اسلام و تجربه انبیاء و اولیای الهی است در این سرزمین اجرایی شود؟ اسلام ضامن امنیت و رفاه و استقلال و هویت ما ایرانیان است، چرا هر روز با سنگر گرفتن پشت لیبرالیسم و مارکسیسم به آن آسیب می زنید؟
کافی است یک روز از ته دل بگویید؛ «قل انی امرت ان اعبدالله» (آیه 11 سوره نور) «قل الله اعبد مخلصاً له دینی» (آیه 14 سوره نور)
از تبعیت تئوریهای پوسیده فرانسیس فوکویاما و هانتیگتون چه چیزی نصیب شما شده است؟ یک بار هم نسخههای قرآن و اسلام را به کار ببرید، نتیجه آن را ببینید.
امام (ره) یک تنه در برابر این تئوریها ایستاد، پوسیدگی آن را به جهانیان اثبات کرد، قدرتی در ایران پدید آورد که خواب خوش را از قدرتهای جهانی با آن همه سلاح و مهمات و تواناییهای اقتصادی گرفته است.
این طور بی محابا سخن گفتن و از کیان لیبرالیسم دفاع کردن، آن هم در شرایط بازگشت به نقطه صفر، واقعا شرمآور است. این طور دعوت کردن به عقبنشینی و تسلیم، آن هم در مملکتی که خیابان به خیابان و کوچه به کوچه آن مزین به نام شهدای راه اسلام و استقلال کشور است نوعی بیحیایی سیاسی است. البته هر کس آزاد است حرف خودرا بزند، گلهای هم نداریم اما ترویج این افکار پوسیده و تجربه شده در سایت جماران که مزین به نام امام (ره) است، حیرتانگیز است! کجای این حرف ها با مبانی فکری امام (ره) و انقلاب میخواند که آن را بازنشر و ترویج میکنند؟ کسی که کمترین بویی از سیاست برده باشد، میداند که آمریکا و غرب و جهان لیبرالیسم به کمتر از نابودی ملت ایران و انقلاب اسلامی به چیزی رضایت نمیدهد. کسی که کمترین اطلاع از تاریخ معاصر ایران داشته باشد، میداند فقط با تکیه بر اسلام است که میتوان در برابر دشمنان ملت ایستاد و پیروز از آن بیرون آمد.
کسی که کمترین اطلاع از اوضاع جهانی و نفوذ غرورآمیز انقلاب اسلامی در منطقه دارد، میداند که آمریکا و غرب توان ایستادگی در برابر ملت ایران و جبهه مقاومت را ندارد. اگر داشت، انقلاب و اسلام طی نیم قرن اخیر این قدر پیشرفت نمیکرد.
چطور آقای سریع القلم، شرکا و رفقای او این واقعیتها را انکار میکنند؟ خوب است آقای سریع القلم یک بار هم شده از روی صدق و خریداری، سخنان مقام معظم رهبری را در دیدار با سفرا و اصحاب وزارت خارجه بخوانند که فرمود:
- تصور حل مشکلات از راه مذاکره با آمریکا خطایی واضح است.
- آمریکا با اصل نظام اسلامی مشکل دارد.
- آمریکا به دنبال بازگشت به جایگاه خود در ایران قبل از انقلاب است.
- روی حرف و امضاء آمریکاییها نمیشود حساب کرد.
خدا کند منظور آقای سریع القلم در بازگشت به نقطه صفر، همان بازگشت به دوران طاغوت نباشد. مردم و تاریخ ایران 40 سال است از آن عبور کردهاند. ورود افرادی مثل او در این معبر، نوعی ارتجاع است که حتی با نوعی تجدد هم همخوانی ندارد.