(18 بهمن 97)
پاسخ به این پرسش برای ما حیاتی است که چرا آمریکا رو به افول است؟ فهم چیستی ماهیت قدرت در آمریکا به چرایی این پرسش، هر فردی را که جویای حقیقت باشد، رهنمون میسازد.قدرت آمریکاییها روی چهار ستون استوار بود که عبارتند از:
1- رکن اخلاقی و ایدئولوژیک
2- توانایی در حل معضلات خود و همپیمانان
3- توانایی ائتلاف سازی و استفاده از قدرتهای دیگر برای مقابله با رقیب
4- قدرت مهار رقیب
رکن اول: آمریکا به ویژه در نیم قرن اخیر، خود را پرچمدار «دموکراسی» و «آزادی» در جهان میدانست. آمریکاییها با این دو پرچم، داعیه دار حقوق بشر در سرزمین خود و در کل جهان بودند. رؤسای جمهور آمریکا یک دکور اخلاقی داشتند و خود را در کادر این دکور تعریف میکردند. امروز از این بساط و دکور چیزی باقی نمانده است. آنها به کسی رای دادند تا به کاخ سفید راه یابد که تیر خلاص به اخلاق، مذهب، انسانیت، آزادی و پایبندی به تعهدات بزند.
فیلسوفان سیاسی غرب و آمریکا از تئوریپردازی در حوزههای اخلاق، سیاست، حقوق اساسی، حقوق بینالملل و ... عقیم هستند. آنان که میگفتند لیبرالیسم پایان تاریخ است و پس از آن هیچ کس قادر نیست اندیشهای ناب در خصوص فلاح و رستگاری بشر بیاورد، امروز سوگمندانه به پایان کار و ایدههای پوسیده خود نشسته اند و حرفی برای بشر ندارند. آنها با بازخیزش جوامع اسلامی به سوی تمدن اسلامی و ظهور انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و استمرار انقلاب پس از امام (ره) توسط مقام معظم رهبری، به پرسشهای کلیدی عصر ما دیگر نمیتوانند پاسخ دهند. موتور ایدئولوژی آنها فاقد یک سوخت معنوی و ساخت اخلاقی است. قدرت در آمریکا فعلاً در چاه ویل حاکمیت دوگانه است، بعید است از این مخمصه رهایی یابد.
آمریکائی ها در عصری زندگی میکنند که زیر آواری از پرسشهای بیپایان به ویژه در حوزه آزادی دفن شدهاند. آنها رویارویی نبرد نرم با ایران کم آوردهاند، آستانه تحمل خود را از دست دادهاند، بستن صدها صفحه شبکههای اجتماعی در فیسبوک، تونیتر و اینستاگرام که برخی از آنها تا 5/2 میلیون نفر مخاطب دارد و از سوی ایرانیان و طرفداران جمهوری اسلامی پیامرسانی میشود، نشان میدهد آزادی قلم و بیان و گردش آزاد اطلاعات، آمریکاییها را به شدت رنج می دهد.
رکن دوم: آمریکاییها امروز بدهکارترین دولت خود را تجربه میکنند، زیرساختهای حیاتی آمریکا در تمامی ابعاد نیاز به نوسازی دارد.
اینکه ترامپ با راهاندازی جنگ تعرفهها مشغول جیب زنی رفقا و متحدان خود است، نشان میدهد برای نوسازی آمریکا سخت نیازمند بودجه است. با قرض و قوله نمیتواند آن نیازمندیها را برطرف کند. باید هزینهها به ویژه هزینههای سرسام آور لشکرکشی به اقصی نقاط جهان را کم کند و به فکر درآمدزایی باشد.
آمریکاییها امروز برای حکمرانی خوب در برابر کوهی از پرسشهای بیپاسخ قرار دارند. برای پاسخ به آنها، زدن زیر هر پیمان و عهدی را اولین راهحل میدانند. سازمان آمار آمریکا میگوید: «48 درصد مردم آمریکا گرسنهاند و در مرز خط فقر زندگی می کنند.» این به رهبران آمریکا دکترین غارت دنیا برای سیر کردن مردم خود را گوشزد میکند. برای همین ترامپ کار غارت را از شرکا و همپیمانان خود شروع کرده است. آمریکا امروز نه میتواند مشکل خود را حل کند و نه مشکل همپیمانان خود را! مردم جهان و حتی همپیمانان آمریکا احساس «غارتزدگی» دارند. این حس، نفرت عجیبی از آمریکا در کل جهان پدید آورده است.
رکن سوم: قدرت آمریکا در ائتلاف سازی افول کرده است. جان کری پس از فتح الفتوح برجام هنگامی که به کنگره گزارش می داد، گفت؛ دیگر شرکای ما تحمل همراهی با ما را ندارند و ائتلاف بههم خورده است و ما نمیتوانیم با آنها بیش از این ادامه دهیم. آمریکا در لشکرکشی به عراق و افغانستان و سوریه با یک سوت، یک مشت ناتو را از سراسر جهان فرا میخواند. امروز این شیوه جواب نمیدهد، او خود باید هزینه این لشکرکشیهایبی فایده و بیثمر را پرداخت کند. به همین دلیل نغمه های « الفرار» از سوریه و افغانستان به گوش میرسد.
رکن چهارم: آمریکا قدرت مهار رقیب را از دست داده است. سند این حقیقت40 سال پایداری و مقاومت ملت ایران در برابر دسیسهها، نیرنگها و توطئههای آمریکاست. دلیل این حرف پیشرفتهای شگرف جمهوری اسلامی در دستاوردهای راهبردی ایران در منطقه و جهان است. ترامپ در یک رجزخوانی اخیرا علیه ملت و دولت ایران حرفی زد که سردار قاسم سلیمانی پاسخ او را داد. او به این هل من مبارز سردار ایرانی پاسخ نداد. نه او و نه هیچیک از ژنرالهای پنتاگون جوابی نتوانستند بدهند. سِرّ این سکوت در توانایی ایران و جریان مقاومت در منطقه نهفته است. آنها پذیرفتهاند که قدرت مهار ایران را ندارند. به همین دلیل سالهاست از نبرد سخت با ملت ایران پرهیز دارند و به نبرد نرم در حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست فکر میکنند.
آمریکا در این سه حوزه هم کم آورده است. امروز منفورترین جماعت در ایران، غرب شیفتهها هستند. ایران امروز درحالی چهل سالگی انقلاب اسلامی را جشن میگیرد که نقطه اصلی پرگار تغییرات در مناسبات قدرت در جهان است. تجربه 40 ساله نشان داده است به هر میزانی که قدرت آمریکا به افول میرود، به همان میزان به قدرت ایران و انقلاب اسلامی در جهان افزوده میشود. تاریخ ایران و جهان در آستانه یک جهش عظیم به سوی آینده است. آیندهای که در آن از سلطه آمریکا و استبداد جهانی غرب نشانی نخواهد ماند.