(28 بهمن 97)
حکام کاخ سفید در تحقیر دولت عربستان، قریب به این مضمون گفته بودند؛ «اگر آمریکا نبود ایران ظرف یکهفته شما را میبلعید و الان فارسی حرف میزدید!» این سخن گزاف برای دوشیدن گاوهای شیرده در کاخ های سعودی بود اما ترامپ ظاهرا زودتر از حکام عربستان، فارسی یاد گرفت و اخیرا توئیتهای خود را با زبان فارسی میزند. این نشان میدهد که اقتدار ملت ایران در چهلسالگی، خواب خوش را از دشمنان اسلام و قرآن ربوده و کابوس قدرت منطقهای و اعتبار جهانی ایران آنها را رها نمیکند.اینکه قدرت انقلاب اسلامی چیست و رمز و راز تداوم و گستره آن کدام است و از چه و کدام قدرت ناشی میشود و مشروعیت آن بر چه پایهای است؟ فوق العاده مهم است.تحلیل موقعیت انقلاب در چهلسالگی در داخل و مختصات دامنه نفوذ آن در جهان و منطقه و استعداد آن در تغییر جغرافیای سیاسی جهان را باید به سوالات فوق افزود تا تصویر درستی از آنچه که دیروز کجا بودیم، امروز کجا هستیم و فردا عازم کجا خواهیم بود بهدست دهد.
دشمنان قسمخورده این نظام به ضرسقاطع میگفتند ملت ایران چهلسالگی انقلاب را نخواهد دید، اما همانها امروز میگویند چهل سالگی انقلاب دیده شده و ملت ایران مقتدرتر از گذشته راه خود را ادامه میدهد.
یک فهم از موقعیت انقلاب و نیز پاسخ به پرسشهای فوق، حاکی است اینها همه سراب است و القا میکنند مردم و نخبگان میخواهند نقش خود را در انقلاب فراموش کنند. به این گزارهها توجه کنید:
1-امروز کمتر کسی در چهلسالگی انقلاب از عملکرد سیستم دفاع میکند.
2- همه میخواهند انقلاب اسلامی و نقششان در این انقلاب را فراموش کنند و مهمتر اینکه میخواهند دیگران نیز این نقش را فراموش کنند. میخواهند رد پای خود را از ماجرای انقلاب پاک کنند.
3-وضع کنونی، استقلال بدون آزادی، دموکراسی بدون حزب و برنامهریزی بدون عدالت است.
4- مردم نمیدانستند چه میخواهند، فقط میخواستند حکومت پهلوی نباشد.
5- فقط بخشی در انقلاب 57 ماندهاند و خود را در شرایط انقلاب و انقلاب دائمی تعریف میکنند.
6- معلوم نیست مردم همین جمهوری اسلامی را میخواستند. بخش قابلتوجهی اکنون از عملکرد سیستم رضایت ندارند.
7- انقلاب اسلامی یک انقلاب بیطبقه بود و اکنون هم چندان حامی ندارد.
به گزارههای فوق، دقت کنید. چنین نگاهی به انقلاب را گاهی در تحلیلهای منافقین
سلطنتطلبها، مارکسیستهای سر در آخور کاخ سفید، بهائیان و ضد انقلابهای برج عاج نشین
در داخل و در واشنگتن، لندن و پاریس میتوان دید.
راهپیمایی میلیونی مردم در 22 بهمن امسال، همه این تحلیلها را شست و با خود برد. سه نسل
در کنار هم در راهپیمایی شگفتانگیز نیمه دوم بهمنماه به خیابانها آمدند و فریاد زدند ما انقلاب را نه فراموش کردیم و نه نقش خود را در انقلاب به فراموشی سپردیم. مردم آمدند و فریاد زدند انقلاب اسلامی سال 57 پا برجاست و ما همان انقلابی با همان طراوت و تازگی سال 57 هستیم. مردم آمدند و فریاد زدند ما میدانستیم چه میخواهیم، فقط خواست ما رفتن شاه نبود. برای این خواست، هر دو سال یکبار به پای صندوقهای رأی آمدهایم. به جمهوری اسلامی
قانون اساسی، به رؤسایجمهور، به نمایندگان ملت در مجلس، به نمایندگان خود در شوراها و به خبرگان امت برای تعیین رهبری، بارها رأی دادهایم. علاوه بر آن، در پاسخ به شرارت سخت دشمنان هشتسال جنگیدیم و در دو نبرد نرم هم بر دشمن فائق آمدیم تا استقلال و آزادی را در کشور پاس داریم و جلوی بازگشت استبداد به نظام را بگیریم. مردم با حضور شگفتیساز
خود آمدند بگویند همه طبقات جامعه در انقلاب نقش داشتند و نقش خود را فراموش نکردهاند.
انقلاب اسلامی پایگاههای خود را در همه طبقات بهویژه طبقات محروم و متوسط جامعه دارد. اگرکسی این پیام ها را در چهلسالگی از ملت ایران در راهپیمایی امسال دریافت نکند، باید به درک و عقلانیت سیاسی خود شک کند. حال ببینیم دیدگاههایی که مطرح شد مربوط به چه گروه یا چهکسی است؟ این دیدگاهها مربوط است به رئیس گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که اخیراً ازسوی شهردار محترم به عنوان معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران منصوب شده است. او در همان روزی که به این سمت منصوب شد، در صفحه شخصی خود تحلیلی از انقلاب در چهلسالگی ارائه داده که بخشهایی از آن در صدر این مقاله ذکر شد و بخشهایی از آن هم که نیاوردم، شرم آورتر از بخشهای ذکر شده بود. انقلاب اسلامی طی40 سال گذشته ریزشهایی داشته و این ریزش از گروههای سیاسی و مذهبی گرفته تا نخبگانی در دانشگاه و حوزه بوده است. تردیدی نیست آنها در چموخم فراموشیدن و فراموشاندن نقش خود در انقلاب اسلامی بودند و برخی هم با کوچ به رادیو بی بی سی
و رادیو آمریکا و رادیو فرانسه، این فراموشی را فریاد زدند. انقلاب با رویشهای خود زنده و بالنده است. تعمیم دادن آنها به کل مردم ایران، بهتآور است. تردیدی نیست آنها که خدا را فراموش کردهاند ، خلق را هم فراموش میکنند و به تبع آن انقلابی که توسط همین خلق بهوجود آمده را فراموش خواهند کرد.
تعجب از این است؛ کسی که خود درحال و هوای فراموشیدن و فراموشاندن انقلاب اسلامی است، میخواهد با بودجه میلیاردی معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران در امالقرآی جهان اسلام با این فهم نادرست از انقلاب در چهلسالگی آن خدمت کند!
این خدمت را باید تعریف کرد آیا خدمت به انقلاب است یا ضد انقلاب؟ اگر او خود را در شمار کسانی میداند که درحال فراموشیدن و فراموشاندن انقلاب اسلامی57 است چرا سمت معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران را پذیرفته است؟! اگر نمیداند این روایتسازی نادرست و منحرفانه و تئوریزه کردن آن در یک مقاله چهارده صفحهای
آنهم 35 روز قبل از22 بهمن در سالگرد چهلسالگی انقلاب چه معنایی دارد؟ او برای اثبات نظریه خود در این مقاله معتقد است؛ «اعتراضات دی ماه 96 را به عنوان یک نقطه کلیدی در تحلیلها باید وارد کرد!» او با این «کلید» چه قفلی از تحلیل وارونه از انقلاب اسلامی را میخواهد باز کند؟اگر اعتراضات دیماه گذشته که براساس برآورد دوست و دشمن بهسختی به 10 هزار نفر
میرسید، در ذهن او بهعنوان یک کلید نقش بسته، پس حضور میلیون ها زن و مرد و پیر و جوان و کودک و خانوادههای ایرانی که در چهل سالگی انقلاب در سراسر کشور و همین تهران در راهپیمایی روز22 بهمن، دفاع از انقلاب اسلامی سال 57 را در سال 97 فریاد زدند، بهعنوان یک رویداد بزرگ تاریخی در کجای ذهن او برای تحلیل و پویایی انقلاب جای خواهد گرفت؟
چند ده میلیون نفر باید در راهپیماییهای روز قدس و 22 بهمن به خیابانها بیایند و آرمانهای انقلاب را فریاد بزنند، تا یک جامعه شناس باور کند که مردم انقلاب را فراموش نکردهاند؟
چند ده میلیون نفر طی40 سال گذشته باید بارها به پای صندوقهای رأی بیایند تا رئیس گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به این فهم برسد که آنها نقش تعیینکننده خود را در ادامه مسیر انقلاب فراموش نکردهاند؟
چند میلیون جوان بسیجی مثل شهید حججیها باید با خون پاک خود پای این ادعا سند بزنند تا آقای محمدرضا جوادی یگانه قبول کند انقلاب فراموش نشده است؟
واقعاً طبیبانه باید این مصیبت فکری را در جناب آقای دکتر محمد رضا جوادی یگانه معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، واکاوی کرد که چرا به این روز کژتابی و کج اندیشی افتاده است؟!
اولین کلمات مقاله تحلیلی او پرده از عزای فکری اش برمیدارد. او خود گفته انقلاب را با عینک «پل ریکور» فیلسوف فرانسوی می خواهد تحلیل کند. فردیکه 15سال پیش مرده است چارچوبهای فکری او چه کمکی به شناخت جامعه انقلابی امروز ایران میکند؟
اگر فیلسوفان فرانسوی درک درستی از انقلابها بهویژه انقلاب فرانسه داشتند، اکنون زلزله به ارکان فلسفه حکومت و حکومتداری در پاریس نمیافتاد.
حکام فرانسوی هر هفته، شنبهها 10 لشکر زرهی از ارتش و نیروهای انتظامی خود را به خیابانهای پاریس و شهرهای فرانسه میفرستند تا ملتی را که مشغول فراموشی و فراموشاندن انقلاب فرانسه است، سرکوب کنند.
در پایان باید گلایه ای از وزیر علوم و رئیس دانشگاه تهران کرد؛ درحالی که ایران به همت پژوهشگران و دانشمندان ایرانی در دانشگاههای جمهوری اسلامی جزء10 قدرت برتر جهان است، فردی در ریاست گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران قرار میگیرد که شناخت او از جامعه امروز ایران و انقلاب آن مبتنی بر جهل و کینه توزی است!
وی چه کمکی به شناخت علمی دانشجویان از بزرگترین انقلاب تاریخ معاصر می کند؟
او جهل به انقلاب را بهجای دانش و آگاهی فریاد میزند.
وقتی یک استاد جامعه شناس، آن هم در دانشگاه تهران، یک تحلیلی از جامعه خود میدهد که ظرف 35 روز مردم تار و پود و صورتبندی و فهم او را به هم میریزند و غلط بودن نظریات او را اثبات میکنند، ماندن او در جایگاه ریاست گروه جامعه شناسی
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران چه توجیهی دارد؟!