نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

(20 تیر 98) 

حسین قدیانی| 
چه سریع و چه درس‌آموز؛ چه صریح و چه صحیح می‌چرخد این چرخ روزگار! باورم نمی‌شود ۲۰ سال گذشته باشد! اصلا باورم نمی‌شود! یادش به خیر! ۲۰ سال پیش و بلکه هم ۲۰ سال و چند ماه پیش، روزنامه‌نگاری را از همین «رسالت» و نیز «کیهان» شروع کردم که سنگر اولی در خیابان شهید نجات‌اللهی بود و مقر دومی در کوچه شهید شاهچراغی! شهدای والامقامی که باید ویژه دوست‌شان داشته باشم! خیلی ویژه! آخر رزق و روزی قلمی ما در جاهایی بود متبرک به اسم مقدس این دو «عند ربهم یرزقون»! خود این هم الحمدلله! در رسالت، آنکه بیش از همه چیز یادم داد، سردبیر وقتش جناب انبارلویی بود و در کیهان هم باز سردبیر وقتش جناب صفارهرندی! بگذریم که گاهی بهره از مدیران مسئول این دو روزنامه نیز می‌بردم؛ آقایان مرتضی نبوی و حسین شریعتمداری که اولی خیلی اصرار داشت طنزهای دهخدا را دقیق و عمیق بخوانم و حاج‌حسین هم باری خوب یادم هست؛ توصیه کرد مرا به خواندن رمان‌های کلاسیک از نویسندگان نابغه عصر ماضی که برای تقویت قلم و افزودن بر وسعت کلمات قابل استفاده بسیار مفید است! آن ایام هنوز ۲۰ سالم نشده بود اما خاطرات ریز و درشت و تلخ و شیرینش را با ذکر جزئیات در یاد دارم! مثلا یک بار انبارلویی درآمد که برای نوشتن ۲۰ خط، اقلا باید ۲۰۰ صفحه کتاب بخوانی یا حتی این را نیز به خاطر دارم که می‌گفت: «مرحوم کیومرث صابری (گل‌آقا) رفته بود حج و در مسجدالحرام، قلمش را گرفته بود سمت کعبه که خدایا! نمک این قلم با تو!» به همین شکل از استاد صفار نیز فراوان درس گرفتم. یکی وقتی بود که مصاحبه‌ای کرده بودم با رئیس وقت سازمان ملی جوانان برای صفحه مدرسه کیهان! آنجا هرندی ناظر بر محتوای گفت‌وگو درآمد: «وقتی در مصاحبه به هدفت رسیده‌ای، دیگر طرف را چپ و راست نکن! این‌جوری مصاحبه‌شونده را می‌نشانی در موضع مظلومیت، نه لزوما موضع باخت!» مخلص کلام اینکه؛ «حد نگه دار!» این «حد نگه دار» درسی بود که هم هرندی و هم انبارلویی زیاد روی آن تأکید داشتند! طرفه حکایت اینجاست؛ طرف مقابل که مست از پیروزی در دوم خرداد ۷۶ گاه حتی زیر اوامر امثال تاج‌زاده، به خیابان می‌ریخت و شیشه بانک می‌شکست و لایعقل، شعار می‌داد: 
«کیهان، رسالت؛ عامل هر جنایت» پایبند به هیچ حدی و به هیچ اخلاقی نبود لیکن فاش می‌گویم که انبارلویی و هرندی، مرتب گوش این قلم را می‌گرفتند که مبادا در نقد جماعت، عدول از اخلاق کنی! 


ایامی بود که هم در کیهان و هم در رسالت، ستون ثابت طنز داشتم و خب! حفظ حد و اخلاق در ژانر طنز، پند لازم‌تری بود! بگذار بخندانم‌تان! حقیر، روزنامه‌نگاری را ناظر بر آن شعار مسخره، از دو «عامل هر جنایت» یعنی «کیهان و رسالت» شروع کردم! اینقدر جانی! و چنان جماعت بددهان، محکم این شعار را سرمی‌دادند که گاه توهم می‌زدم نکند هیروشیما را نیز گردانندگان رسالت و کیهان با بمب اتم ترکانده باشند! و حالا ۲۰ سال بعد از نخستین قلم‌زدن‌هایم در عالم مطبوعات و فی‌الواقع ۲۰ سال بعد از فتنه تیر ۷۸ متحیرم از گردش معنی‌دار روزگار که سرایندگان شعر «کیهان، رسالت؛ عامل هر جنایت» بعضا تا خود اتاق بیضی کاخ سفید هم رفتند و سلفی با جانیان جلادی انداختند که ذات کارشان تهدید است و تحریم و حتی اگر بتوانند جنایتی در حد ناکازاکی! الغرض! بسی مفتخرم که عکس‌های یادگادی‌ام را با صفار و انبارلویی انداختم، نه بوش و اوباما و ترامپ که الحق عوامل هر جنایت و مسبب شرم بنی‌بشرند! 
​​​​​​​زعمای غرب، روزی در حمایت از صدام، حتی گاز خردل هم به بعثی‌ها دادند و دگر روز و این بار به بهانه تقابل با صدام و یا طالبان، آن بلاها را سر مردم مظلوم عراق و افغانستان آوردند که ای بسا عروسی که با بمب‌های آمریکایی بدل به عزا شد! و طنز ماجرا اینکه سردهندگان شعار "کیهان، رسالت؛ عامل هر جنایت" بعدها حتی از هیلاری عجوزه هم آویزان شدند؛ پیرزنی جانی که دنیا او را "مادر داعش" می‌خواند! آن‌وقت در تحریریه کیهان و رسالت، بارها می‌شد که هرندی و انبارلویی، فلان کلمه یا بهمان جمله را و حتی کل متن مرا که جوانکی بی‌ترمز بودم حذف کنند، با این استدلال که بی‌اخلاقی حتی درباره جناح مخالف هم ممنوع است! و آن‌وقت "کیهان، رسالت؛ عامل هر جنایت!" لیکن احمد باطبی‌ها و تو بخوان تاج‌زاده‌ها عامل هر مهر و محبت، لابد! اصلا ما بد، شما خوب! شمایی که با قاتلان نوع آدم که حتی از آمریکا بابت پوکاندن هواپیمای مسافربری مردم خودتان هم تشکر کردند، اینک در یک جبهه‌اید! اما اجازه دهید بنویسم که اف بر لیاقت‌تان! و این عاقبت‌تان! و اذن دهید که افتخار کنم به ۲۰ سال پیشم که تلمذ پای درس اساتیدی کردم که همچون اسوه‌شان بهشتی بزرگ، اول اخلاق‌مدار بودند و بعد بر مدار سیاست!
کتمان نمی‌کنم که ۲۰ سال پیش، شعار "کیهان، رسالت؛ عامل هر جنایت" خیلی روی مخم بود! اما الان بیش از پیش افتخار می‌کنم به نویسندگی در روزنامه‌هایی که فالوده‌خوران با جانیان یانکی، آنگونه خطابش می‌کردند! 
۲۰ سال گذشت و حالا با وجود این مجازستان بی‌در و پیکر که مع‌الاسف آدمی را متوهم بار می‌آورد و تو را در آن واحد، هم نویسنده می‌کند، هم مدیرمسئول و هم سردبیر و حتی شاگردی نکرده، استاد؛ بیشتر قدر امثال هرندی و شریعتمداری و نبوی و انبارلویی را می‌دانم! الحمدلله مثل بعضی از این جوانان آتشین‌مزاج عصر اینستا و تلگرام و توئیتر نشده‌ایم که بی‌استاد، استاد شویم! و شاگردی نکرده، معلم! ۲۰ سال پیش حتی هنوز درست و حسابی ریش ما درنیامده بود! و خیلی خبری از غوغای اینترنت هم نبود! تا ۴ نفر که خبره حرفه‌شان هم بودند، متن تو را سبک و سنگین نمی‌کردند، هرگز نوشته‌ات منتشر نمی‌شد! مثل الان نبود که توهم بزنی همه کاره‌ای! الحمدلله که ۲۰ سال پیش، روزنامه بود و اینستاگرام نبود و الا شاید انبارلویی و هرندی، با انتشار متنی در رسالت و کیهان، مخالفت می‌کردند و من هم می‌گفتم؛ "لامشکل! می‌گذارمش همین اینستاگرام خودم!" نه! ما "استاد" داشتیم و هنوز هم داریم و هرچند ۲۰ سال گذشته، لیکن هنوز هم گاهی برای انتشار متنی در مجازستان، زنگ می‌زنم به اساتیدم و احیانا کسب نظرشان! آخرین نمونه، همین چندی پیش بود که هرندی گفت: "موافق انتشارش نیستم!" و من هم بی‌خیال نشرش شدم! بلاشک منکر محاسن مجازستان نیستم که خود ۱۰ سال است شب و روز در جنگ نرمم و ای بسا روزی با ۳ پست! اما تو بگذار این متن را به فال نیک بگیرم و توصیه‌ای کنم این آخرسری ۲۰ ساله‌های روزگار حال را! فریب اغوای این مجازستان را نخورید! دریایی بی‌کران است اما تنها با ۲۰ سانت عمق! ماهی غلط‌انداز است اما تنها با نوری قدر یک مهتابی! لذا تا شاگردی نکنید، استاد نمی‌شوید! بگذریم که شاگردی‌کرده‌ها نیز ای بسا مثل راقم همین سطور، هیچ استاد کسی و استاد چیزی نشدند! ما که هرندی و انبارلویی، اساتیدمان بودند، شدیم این! وای به حال شما! پس اول اخلاق، بعد سیاست! که اگر بنا داری جواب شبهات دشمن را بدهی، اول باید از شک و شبهه‌های نفس خود عبور کنی! ان‌شاءالله اصل سخن را خواهید گرفت! یا علی! آهان! "کیهان، رسالت؛ عامل هر جنایت!" خدایی این خنده‌دارترین جوک عصر دوم خرداد پر از لطیفه بود! عصری که رئیس‌جمهورش، عمری از "گفت‌وگوی تمدن‌ها" سخن گفت اما عاقبت، خطاب به دانشجویان معترضِ از قضا دوم خردادی، اینگونه "شهادت روشنفکری" خود را داد؛ "چه خبرتونه شماها؟! آدم باشید خب! می‌دم بیرون‌تون کنن‌ها!" این را هم شکرت ای خدای بزرگ که مفتخر به سامانه با عزت و اقتدار سوم خردادیم، نه بی‌سامانه تَکراری دوم خرداد! این بار دیگر واقعا یا علی!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی