(3 مرداد 98)
دکتر محمود سریعالقلم گاهی در مورد مناسبات ایران و غرب مطالبی مینویسد، هم شیرین و هم جذاب، چون سریعالقلم است، دقتی در آنچه میگوید بهکار نمیبرد. او اخیرا طی مطلبی در سایت خود تحت عنوان «پایان بازی با غرب چیست»؟ مینویسد:
1- دستگاه دیپلماسی کشور بر این پایه تئوریک پیش میرود که حقوق بینالملل بر سیاست و اقتصاد بینالملل ارجحیت دارد.
2- مناسبات جهانی صرفاً به محور سود اقتصادی و زور نظامی میچرخد.
3- اگر ژاپنیها حکمرانی خود را بعد از 1945 براساس عصبانیت و انتقام تنظیم کرده بودند نمیتوانستند برای مدت 55 سال اقتصاد دوم جهان باشند و اکنون یک کشور محترم جهانی و پیشرفته هستند.
4- پهلوی اول ودوم درحدی با غرب درگیر شدند تا امتیازات نفتی و غیرنفتی بگیرند، آیا باعث افول و تضعیف غرب شدند؟!
5- غرب یک واقعیت و جریان تاریخی است که از قرن شانزدهم آغاز شده تا آخر قرن بیست و یکم قدرت و سطح سلطه جهانی خود را حفظ خواهد کرد.
6- نزدیک به یک قرنونیم است که اندیشمندان و سیاستمداران ما با فکر غربی درگیر هستند. آیا میتوانیم بدون اینکه درگیر شویم نگذاریم کشور ضعیف شود؟
7- چگونه میتوان به یک فرمول همکاری بدون سلطه رسید؟
8- آخر تقابل با غرب چیست؟ پایان بازی ما از تقابل چیست؟ اگر در این تئاتر کشور تولید ثروت نکند، دعوا و درگیری و تقابل ضرورتاً منفی نیست مشروط به اینکه تولید ثروت کند.
صورتسازی غیرواقعی از مسائل ایران به گونهای که منجر به صدور نسخهای چینی، هندی، ژاپنی و... برای حل مشکلات و ماجرای ما با غرب شود، مثل این است انسان پاسخ یک معما را اول بداند بعد برای آن معما داستانسرایی کند. داستانسرایی هم طوری بسراید که حتماً پاسخ معمای طرح شده از آن بیرون آید!
آقای سریعالقلم یک گفتمان مسلط در همه تحلیلها و نظریات خود دارد. دال مرکزی این گفتمان سلطه بلامنازع غرب و پذیرش بیچون و چرای آن است. بعد هم چند دال شناور دور آن میچینند و نتیجه دلخواه را به مخاطب دیکته میکند. ابایی هم ندارد حافظه تاریخی مردم و واقعیتهای تاریخی، جغرافیایی و راهبردی کشور را نادیده بگیرد.
اینکه وی مبارزه غرب با ملت ایران را یک «بازی» تعریف میکند و دنبال پایان آن است، شروع صدور اختلالات دادههای فکری اوست.
بین ما و غرب بازیای در میان نیست آنچه هست مبارزه جدی و خشونتآمیز غرب با ملت ایران است. تا این مبارزه هست ما هستیم تا ما هستیم مقاومت هم امری معقول و مشروع است. در این مبارزه تاریخی، تاریخ نویسان واقعی ما با دریایی از خون مواجه هستند که با قلم عزت و شرف، سطرسطر تاریخ 100 ساله ایران را نوشتهاند.
در این مدت کسانی یا از روی خوشخیالی یا از روی به اصطلاح عقلانیت خواستند این خصومت را پایان دهند، رفتند و نتوانستند. آخرین آن هم همین قصه برجام بیفرجام بود که جز خسارت محض حاصلی نداشت.
سریعالقلم میگوید؛ «دستگاه دیپلماسی کشور بر این پایه تئوریک پیش میرود که حقوق بینالملل بر سیاست و اقتصاد بینالملل ارجحیت دارد.»
شما بودید با همین تئوری دستگاه دیپلماسی را به چاه ویل برجام انداختید! حالا میگویید کی بود، کی بود من نبودم. بسیار خوب اشکال ندارد الان که نظرتان عوض شده میگویید؛ مناسبات جهانی صرفاً برمحور سود اقتصادی و زور نظامی میچرخد اگر همین را قبول دارید، ایران که اکنون در همین مسیر حرکت میکند. ما اکنون یکی از بزرگترین قدرتهای نظامی غیرهستهای جهان هستیم کارآمدی آن را هم در صیانت از مرزهای ایران و هم در منطقه نشان دادهایم. خب، چرا این زور را به رسمیت نمیشناسید؟ الان اقتصاد مقاومتی و رونق تولید در دستور کار نظام است. ایران اکنون جزء 20 اقتصاد برتر جهان است چرا این را غنیمت نمیشمارید. نسخه ژاپنی، هندی و چینی برای حل مشکلات میدهید چرا غرب را یک واقعیت و سلطه آن را بلا منازع میدانید و تداوم مقاومت در برابر ستم جهانی استکبار را تخطئه میکنید.
وقتی غرب تمام قد در حوزه نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در برابر ملت ایران ایستاده است بهدنبال «فرمول همکاری» با غرب میگردید! چرا ملت را از آخر و عاقبت «مقاومت» در برابر زیادهخواهیهای غرب میترسانید؟
وسط این معرکهگیری تئوریک یواشکی مینویسید. پهلوی اول و دوم با غرب درگیر شدند امتیازات بگیرند و ....
کجا پهلوی اول و دوم با غرب درگیر شدند؛ حقهبازترین تاریخنویس معاصر هم از زورخنده این جک تاریخی میمیرد!
قاجار و پهلوی اول و دوم مملکت را به غرب فروختند و جز فقر،بدبختی و ذلت و وابستگی چیزی به ارمغان نیاوردند. در همان دوران قاجار و پهلوی کسانی بودند که از خون خود مایه گذاشتند و مبارزه را ادامه دادند تا ملت به برکت مقاومت به آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی رسید. اکنون تلاشهای ملت هم در تولید ثروت و هم در تولید قدرت برای مقابله با آمریکا به ثمر نشسته و میوههای خود را یکی پس از دیگری به ارمغان آورده است.
آقای سریعالقلم طوری از تولید ثروت به عنوان یک راهکار سخن میگوید گویی این سخن در داخل مخالفی دارد یا مغفول واقع شده است. او به گونهای سخن میگوید که کلید تولید ثروت کنار آمدن با آمریکاست. او از یک فرمول همکاری با آمریکا آن هم بدون سلطه سخن میگوید اما هیچ سخنی از مختصات این فرمول و سازوکار آن نمیدهد. اما در لابهلای رهنمودهای او پایان دشمنی با غرب، صلح، گفتوگو و سازش به عنوان کاتالیزور این فرمول استشمام میشود.
آقای سریعالقلم در این ماجرا دشمنی ملت ایران را با آمریکا میبیند اما خصومت خشونتآمیز و پایان ناپذیر و کینه شتری اصحاب کاخ سفید را نمیبیند یا اصلاً نمیخواهد ببیند تا مسیر رسیدن به آن فرمول هموار شود.
او با پاک کردن بخش مهمی از صورت مسئله میخواهد مسئله را حل کند. چیزی که روشنفکران و برخی منورالفکران وابسته طی یکصدسال اخیر خواستند حل کنند اما نشد. راه حلهای او رویایی است در عالم واقع نه روی صفحه میتوان آورد و نه قد و قواره آن را عملی کرد.
خواب بازگشت به مذاکره هیچگاه تعبیر نمیشود. مردم گفتمان مقاومت را پذیرفتهاند. مردم با مرور حوادث یک ماه گذشته، نیک دریافتهاند نه جنگ میشود و نه مذاکره، اما مقاومت ادامه دارد. مقاومت تنها گزینه روی میز ما برای حل مشکلات کشور است.
تاریخ ایران شهادت میدهد که ملت ایران وحشیانهترین و سبوعانه ترین تجاوز و حملهها به این سرزمین را دفع کرده است. حکما، فیلسوفان و فقها در کنار رزمندگان پهلوان و غیور، آن اقوام وحشی را آدم کردند و از آنها بیگاری کشیدند. آغاز و انجام و سرانجام حمله مغول به ایران را آقای سریعالقلم بخواند. آمریکاییها وحشیتر از مغولها نیستند. مقاومت ملت ایران آنها را آدم خواهد کرد. اگر آدم شدند میشود به دستیابی به یک فرمول برای همکاری فکر کرد به شرطی که تا آن روز نظامی به نام نظام «دموکراسی لیبرال» در واشنگتن برپا باشد. انقلاب اسلامی با شوروی سابق هم همین کار را کرد. اکنون نظامی به نام سوسیالیسم و کمونیسم در مسکو برپا نیست اما نظامی از خرابههای باقیمانده سوسیالیسم در مسکو سر بر آورده که امروز بهنام روسیه جدید میشناسیم. جمهوری اسلامی امروز به یک فرمول همکاری و راهبردی بدون سلطه با روسها رسیده است. این فرمول پایان تقابل با روسها (یا بهتر بگوییم شوروی سابق) را تعریف و فرموله کرده است. آثار وجودی این فرمول در سوریه عملا قابل رویت است. چیزی که اگر از آقای سریعالقلم 30 سال پیش از چند و چون آن سوال میکردیم آن را یک خواب و رویا توصیف میکرد.