(19 آبان 98)
آمریکاییها جنگ را از حوزه سخت به حوزه نرم کشاندهاند.حتی حاضر نیستند یک سنت برای جنگ نظامی هزینه کنند. هزینههای سربار جنگ نظامی برای آنها کمرشکن است. آنها حال جنگیدن ندارند. آمریکاییها دو کلمه حرف در خصومتورزی با ایران اسلامی دارند؛ یک کلمه در وادی اقتصاد و یک کلمه در وادی سیاست!
این دو کلمه دو روی سکه برخورد، براندازی و مقابله با جمهوری اسلامی است. در حوزه سیاست آنها روی یک جریان وابسته، سکولار و شیفته غرب حساب باز کردهاند. جریانی که از آن با واژه «میانهرو» یاد میکنند. آنها امید دارند با ارتش رسانهای خود در داخل و خارج روی ذهن مردم اثر بگذارند و در انتخاباتها شروع به چینش نیرو در مجلس و دولت برای انحراف از انقلاب اسلامی برنامهریزی میکنند. آنها در دو نبرد نرم 18 تیر 78 و حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 شکست خوردند و خود را برای نبرد سومی در همین حوزه آماده میکنند. در کنار این شقاوت و فریب و نیرنگ، تحریم اقتصادی را در دستور کار قرار دادهاند و همه نیروها و توان خود را از پنتاگون به وزارت خزانهداری آمریکا منتقل کردهاند. زیرساختهای تحریم طی 40 سال گذشته آنچنان پایههای آن را محکم کردهاند که هیچ مذاکره و توافقی قادر نیست، مفصلبندی آن را بشکند. کسانیکه در وزارت خارجه در تو هم این مقوله به سر میبرند که با گفتوگو و مذاکره میتوان تحریمها را برداشت حتی آنها را با یک بیانیه کاخ سفید سست کرد نه از دیپلماسی خبر دارند و نه از شدت خصومت آمریکا با ملت ایران مطلع هستند!
دولت همانطور که آمریکاییها اتاق جنگ اقتصادی در وزارت خزانهداری خود علیه ما تشکیل دادهاند باید یک ستاد تمام وقت برای مقابله و تدبیر در جنگ اقتصادی تشکیل دهد و با رصد اقدامات دشمن راههای برون رفت از بحران آفرینیهای آمریکا را پیدا کند. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم فرصتهای پیشرو برای مقابله با تهدیدات اقتصادی را بر شمردند و از جوانان زبده، عالم، باهوش و کارشناس و نیروی مدیریتی کشور، موقعیت جغرافیایی و همسایگی با 15 کشور جهان و هزار راه نرفته در توسعه روابط اقتصادی با همسایگان به عنوان یک فرصت یاد کردهاند.
ای کاش دولت بر این اساس با تشکیل یک ستاد، توسعه اقتصادی با همسایگان را در دستور کار قرار میداد و وزارتخانهها و دستگاههای حاکمیتی را مأمور میکرد تا رفع موانع تجارت با این کشورها به سرعت بررسی و با روانسازی مناسبات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی منفذ تنفسی برای مقابله با تحریمها پدید آورند.
در شرایطی که حلقه محاصره اقتصادی را آمریکاییها هر لحظه تنگتر میکنند، حداقل هوشمندی دیپلماتیک در وزارتخارجه حکم میکند که دولت اعلام کند ویزای دو طرفه و یک طرفه را با کل جهان به جز چند کشور متخاصم لغو میکند تا تجار، بازرگانان و همه شهروندان عالم بهویژه همسایگان آزادانه به ایران سفر کنند.
طبیعی است پس از برداشتن این گام، توسعه بازارها و بازارچههای مرزی با همسایگان و با رویکرد تشویق مبادلات بهویژه صادرات باید در دستور کار دولت قرار گیرد.
گام سوم این نگاه باید توسعه و مدرنسازی ناوگان حمل و نقل شهری، بین شهری، ریلی، دریایی و هوایی با مشارکت صددرصد بخش خصوصی باشد.
اقتصاد کشور باید به سمت صادرات بهویژه کالاهای غیرنفتی برود. تشکیل نمایشگاههای دائمی و عرضه کالاهای غیرخام ایرانی در کشورهای همسایه و دیگر بازارهای هدف با گرایش سفارشپذیری تولید، سامانه خود را پیدا کند. اتاقهای بازرگانی باید در شهرهای مرزی در مسیر اهداف صادرات، بازرگانان و تجار را در همین مسیر هدایت کنند. سالانه بیش از 4 میلیون مسافر و گردشگر به ایران سفر میکنند. با اعمال TAXFREE اگر هر کدام از آنها 1000دلار به هنگام خروج از پیراهن و البسه گرفته تا صنایع دستی و کفش و آجیل و ... خریداری کنند، چهار میلیارد دلار ارز به کشور خواهند آورد.
دولت با درک شرایط اقلیمی ایران و نقش آن در تأمین سوخت و فرآوردههای نفتی در کشورهای همسایه و با توجه به حجم بالای قاچاق سوخت باید بداند با تأسیس پترو پالایشگاهها توسط بخش خصوصی در نزدیک شهرهای مرزی و با تضمین تهیه خوراک برای آنها میتواند از خام فروشی نفت فاصله بگیرد و انقلابی در ارزآوری به کشور پدید آورد. با بررسی و ارزیابی که صورت گرفته حتی در کشورهای همسایه سرمایهگذارانی وجود دارند که بیصبرانه منتظرند دولت اجازه دهد سرمایه خود را به داخل کشور بیاورند و در ایجاد پترو پالایشگاهها مشارکت کنند. آنها راه رسیدن به سود و مسیر دور زدن تحریمها را خیلی خوب میدانند.
وزارت نفت نباید با 100 سال سابقه تولید و تجارت نفت در جهان چشم امیدی به مشتریان خود در اروپا و برخی کشورهای آسیایی داشته باشد. آنها در نهایت به فرمان خزانهداری آمریکا عمل میکنند. وزارت نفت نباید به مذاکرات با اروپا چشم امید داشته باشد که فرجی در instex پدید آید و دوباره به مشتریان اروپایی نفت بفروشد. باید به بازاریابیهای منطقهای و نیز بازارهای کشورهایی که میخواهند با ایران روابط راهبردی داشته باشند بیندیشد. وزارت نفت و نیرو نباید بخش خصوصی را رقیب خود در تجارت انرژی ببینند. باید دست بخش خصوصی را بگیرد در حوزههایی که نمیتواند وارد شود بخش خصوصی راه خود را پیدا کند و به جلو برود. مردم و مرزنشینان کشورهای پاکستان، افغانستان، ارمنستان، شمال عراق و ... مشتری اصلی فرآوردههای نفتی ایران هستند و مایل به سرمایهگذاری در پالایشگاههای کوچک و بزرگ مرزی میباشند. دولت باید از این فرصت استفاده کند. این رویکرد سرمایههای مردمی مرزنشینها را جذب و نقدینگی را به سمت تولید، صادرات و ارزآوری هدایت میکند.
اگر دولت یک مقدار هوشمندی اقتصادی به خرج دهد شهرکهای انرژی و تولید برق در مرزها، شهرهای کشاورزی و تولید محصولات کشاورزی و شهرکهای درمانی و توسعه توریسم درمانی و ... به مثابه همان موشکهای نقطهزن ما هستند که هوش از سر طراحان تحریمهای فلج کننده غرب را میپراند.
دولت اگر در این پروژهها دقیق عمل کند حجم عظیم نقدینگی که چون اختاپوسی به جان اقتصاد کشور افتاده را به سمت تولید هدایت خواهد کرد و از رفتن آن به سمت زمین، ملک، طلا، ارز، خودرو و ... جلوگیری خواهد کرد به شرطی که بانکها را در این معرکه درگیر نکند و بگذارد مردم با نقدینگی خود به این سمت بروند.
دولت در حوزه نبرد اقتصادی باید «ستاد» را ساماندهی و «صف» را رهبری کند. مردم به عنوان سربازان جنگ اقتصادی خود از عهده مقابله با دشمن برمیآیند. آنها خوب میدانند با بسیج نیروهای خود در این نبرد نابرابر چه کنند.