نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

(5 دی 98)

6 سال پیش در چنین روزی مردی رخ در نقاب خاک کشید که عمر خود را وقف ترویج اسلام و تبلیغ انقلاب و پرورش جوانان انقلابی کرد تا سهم خود را در برپایی عظیم‌ترین انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) ایفا کند. استاد سیداکبر پرورش به تعبیر مقام معظم رهبری، «یاور صدیق انقلاب و یک چهره اثرگذار بود. لهجه‌ای صادق، خلقی نیکو، دلی بااخلاص داشت و عمر خود را در ترویج و تحکیم نظام اسلامی گذراند.»


پایبندی و پایداری او به مبانی اسلام و انقلاب، زبانزد خاص و عام بود. قبل از انقلاب، کمتر مبارز، عالم، عابد و عارف در کشور بود که با او سَر و سری نداشته باشد. او در سن جوانی با آن که به ظاهر خام بود، اما در همه زمینه‌های فکری و عملی انقلاب مثل یک پیر باتجربه، پخته عمل می‌کرد و در کرسی آموزش نسل جوان در اصفهان و سایر شهرهای ایران رکوردی را زد که زبانزد بود.
خدامحوری در آثار نظری و عملی او موج می‌زد و پناهگاهی برای مردم به‌ویژه نسل جوان بود و می‌شد به او تکیه کرد. پیوند او با شهید بهشتی که از حلقه شاگردان خاص 
علامه طباطبایی بود، او را به متفکران، عالمان و مبارزان حقیقی کشور وصل کرد. او خیمه هدایت، تدریس و تعلیم خود را در مساجد و مراکز علمی، تربیتی اصفهان و سپس دیگر شهرهای ایران از همان آغاز جوانی برپا کرد. او در کانون اسلامی دانش‌آموزان اصفهان و انجمن اسلامی مدرسه احمدیه و دیگر محافل مذهبی اصفهان، همت خود را به تربیت جوانان انقلابی و پا به رکاب امام(ره) گماشت و در آن فضای خفقان و استبداد پهلوی، استعدادهایی را که کشف می‌کرد، با لحن و لهجه عرفانی می‌فرمود؛ در جان سفر کن
درنگر قومی سراسر جان شده
بعد آن جوان را وصل می‌کرد به تشکیلات مخفی و مبارز و شرایط مبارزه واقعی با رژیم را برای آن‌ها بازگو می‌کرد و می‌فرمود:
اما در این راه از خوشی باید که دامن برکشی
زیرا ز خون عاشقان، آغشته است این مرحله
رو رو دلا با قافله تنها مرو در مرحله
زیرا که زاید فتنه‌ها این روزگار حامله
در روزگاری که مارکسیسم از جوانان قربانی می‌گرفت و جریان نفاق به سربازگیری مشغول بود، او با تردستی عجیبی و با روشنگری، نسل جوانان را به سمت و سویی هدایت می‌کرد که مبارزان واقعی، اسلام‌شناسان حقیقی و هدایتگران فداکار جامعه اسلامی ما در حال برپایی یک انقلاب بی‌نظیر در تاریخ اسلام بودند. او نسل جوان را به کانون اصلی مبارزه و معرفی امام(ره) به عنوان قائد عظیم‌الشأن این حرکت بزرگ هدایت می‌کرد و می‌فرمود:
یک چند رندند این طرف، در ظلّ دل پنهان شده
و آن آفتاب از سقف دل بر جانشان تابان شده
هر غم ناهیدی شده، هر ذره خورشیدی شده
خورشید اختر پیششان چون ذره سرگردان شده
استان اصفهان و شهرهای آن در انقلاب، شهدای عظیم‌الشأنی را تقدیم نظام کرده است. پرورش، خود یکی از گردانندگان اصلی انقلاب در این شهر بود. هنوز آوای انقلابی و اسلامی او در اجتماعات عظیم این شهر در سال‌های 56 و 57 در گوش مردم این شهر صدا می‌کند.
آشنایی عمیق او با آموز‌ه‌های اسلام به‌ویژه تسلط وی به قرآن، او را در مرکز تولید اندیشه سیاسی در این شهر و سپس در کل ایران پس از انقلاب قرار داد. سهم او در این تولید اگر بیشتر از علمای مبارز هم‌عصر  خود نباشد، کمتر نیست. جنس این تولید به کار اصلی‌ترین شعار انقلاب یعنی آزادی می‌آمد. آشنایی او با عرفان اسلامی و مجالست با عرفای بزرگ و معاصر کشور و یافته‌های او در این باب، واقعا بدیع و تازه بود. نوگویی و نونویسی او در این باره هر جوانی را جذب می‌کرد.
او معتقد بود آزادی بدون آگاهی معنا ندارد. آزادی را نمی‌توان هوسرانی و اطاعت از نفس اماره 
معنی کرد. آن‌جا که عقل نباشد، ‌آزادی نیست. این‌که حافظ می‌گوید؛ «من از آن روز که در بند توام آزادم» منظور از این بند، عقل، حقیقت و آگاهی است. او مروج عقلانیت سیاسی در انقلاب ما بود. شاگردان مکتب او در صراط مستقیم انقلاب در مقامی قرار گرفتند که منشأ خدمات عظیمی به انقلاب بودند. علاقه استاد پرورش به امام خمینی(ره)، او را به وادی ترویج این مرد بزرگ برد. در این مأموریت، شب و روز نمی‌شناخت. او نه در وادی «اطاعت» از ولی فقیه، بلکه در وادی «مرافقت» سیر می‌‌کرد. او می‌گفت؛ باید خواسته‌های قلبی ولی فقیه را کشف کرد، ولو او حکم نکرده یا امری نکرده، به آن خواسته عمل کنیم. مقام «مرافقت» را یک مرحله بالاتر از «اطاعت» از امر ولی می‌دانست.
او می‌گفت؛ باید جانتان را به جان ولی خدا پیوند زنید تا به امام «نور» نزدیک و از امام «نار» فاصله بگیرید. این یک نظریه است. سرپیشرفت کشور و رسیدن به دستاوردهای بزرگ الهی در انقلاب، همین تفکر است. آن‌جا که ما از امام و رهبری اطاعت کردیم، به قله‌های رفیعی از پیروزی رسیدیم. آن‌جا که سر از اطاعت از خود یا دیگری درآوردیم، کار را ضایع و خراب کردیم.او معتقد بود وقتی قدرت را از یک نظام جبار و ظالم می‌گیریم، باید به «تصفیه» و «تزکیه» آن همت بگماریم تا در توزیع و بازتولید آن در نظام جدید دچار مشکل نشویم. ولایت فقیه در کانون اصلی این تصفیه و تزکیه قرار دارد. بدون اطاعت از ولی فقیه، این تزکیه و تصفیه، خود را در توزیع قدرت نشان نمی‌دهد. هر کس که  درخلاف مقام این توزیع قرار گیرد، به سمت دیکتاتوری و طاغوت حرکت  کرده است.

او می‌گوید قدرت تصفیه‌شده به ملتی مؤمن، انقلابی و مسلمان واگذار شده که باید با اصل امر به معروف و نهی از منکر در مسیر اطاعت از ولی فقیه از آن مراقبت کرد. لذا در قضیه بحث‌های «حاکمیت ملی» در مجلس خبرگان قانون اساسی از اصل استنصار به عنوان یکی از اصول مسلم اسلام و قرآن یاد می‌کند و بر موضوع مهم امر به معروف و نهی از منکر در تحکیم مبانی حاکمیت ملی پای می‌فشرد. او در یک نطق قبل از دستور، نظریه خود را صریح بیان می‌کند. لذا همت خود را چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب روی «نخبه‌پروری» و حتی «ذره‌پروری» به عنوان کادرهای اصلی نظام متمرکز می‌کند.
او با باند تبهکار بنی‌صدر، منافقین و مهدی هاشمی درافتاد، برای آن که آنان می‌خواستند کانون هدایت را از «نور» و «وحی» که ولایت فقیه آن را نمایندگی می‌‌کرد، به ظلمت کفر، الحاد، التقاط و نفاق ببرند. او همین مشی را پس از سقوط بنی‌صدر ادامه داد و نتوانست با کسانی که رقیق‌تر از بنی‌صدر همین مشی را ادامه می‌دادند، کار کند. علت برون‌رفت او و یارانش از کابینه و تأسیس «رسالت» پس از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی و فعالیت مجدد در حزب مؤتلفه اسلامی همین بود. روزنامه «رسالت» افتخار دارد  که  وی بیش از یک دهه سردبیر و عضو تحریریه آن روزنامه بوده است. کار عظیم تبلیغ، ترویج و تبیین ولایت مطلقه فقیه از آثار به جای مانده اوست.
او معتقد بود فاصله گرفتن از ولی فقیه، سر از فتنه درمی‌آورد. این فاصله گرفتن، شکاف ایجاد می‌کند. در این شکاف نیروهای اهریمنی دشمن به سربازگیری مشغول می‌شوند. او ریشه فتنه 78 و 88 را همین می‌دانست. وقتی انسان به دره هولناک فتنه افتاد، دین و دینداری او به خطر می‌افتد. از حق‌بینی و حق‌شناسی فاصله می‌گیرد. او معتقد بود حق‌بینی، حق‌شناسی و دینداری زیر سیطره عقل به دست می‌آید. وقتی عقل سیاسی ما زایل شد، از درک حق و حقیقت هم ساقط می‌شویم.
امام(ره) با چنین عقلانیتی جلوی حرکت تاریخ را به سمت الحاد، شرک و کفر گرفت و قرن جدید را به تعبیر برخی فیلسوفان سیاسی «قرن خدا» نامید.
ششمین سالگرد بزرگداشت استاد پرورش در تهران و اصفهان برگزار می‌شود. نام او هنوز زنده است چون اندیشه، نظریه‌پردازی و نوگویی‌های او زنده است. اندیشیدن، صدای هستی است. انسان صدای هستی را با پیمایش معنی درک می‌کند. پرورش در تولید معنا در انقلاب ما سهم بزرگی دارد. اندیشیدن صدای روح تاریخ است. انسان تنها موجودی است که می‌اندیشد. انسان‌هایی که در وادی اندیشه و عقلانیت، حرفی برای گفتن دارند،‌ هرگز نمی‌میرند. آن‌ها در میان ما هستند و عقل ما را رشد می‌دهند و در زیستن معقول و نیز حیات معنوی، ما را یاری می‌دهند. روح استاد پرورش شاد و راهش پررهرو باد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی