(4 اسفند 98)
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم آذربایجانشرقی فرمودند: «آمریکا در حال فروپاشی از درون است. آمریکا با بزک کردن، خود را باشکوه نگه داشته است.» گزاره فوق یک واقعیت عینی است که گاهی از لابهلای آمار و ارقام فقر و فلاکت اقتصادی در دهها میلیون آمریکایی سر و کله خود را نشان میدهد. در آمریکا درصد ناچیزی هستند که آن قدر میخورند و میچرند که خود را خفه میکنند و رقم قابل ملاحظهای هم وجود دارند که با فقر و بدبختی دست و پنجه نرم میکنند.
فرانسیس فوکویاما، فیلسوف آمریکایی و متخصص اقتصاد سیاسی که سابقه کار در اداره امنیت آمریکا و تحلیلگر نظامی شرکت «رند» از شرکتهای وابسته به پنتاگون میباشد، 30 سال پیش با نوشتن کتاب «پایان تاریخ و واپسین انسان» چوب حراج به همه ایدئولوژیهای جهان زد و غایت انسان امروز را رسیدن به لیبرالیسم دانست که متضمن پیشرفت و شکوفایی بشر است، اما دو سال پیش با نوشتن کتاب «هویت، تقاضای کرامت و سیاستهای رنجش» به بازنگری در ایدههای خود پرداخت و زبان به انتقاد از لیبرالیسم گشود. ظهور ترامپیسم و جریان راست افراطی در اروپا برای نگهبانان دژ تفکر لیبرالیسم امروز یک مصیبت شده است.
فوکویاما فکر میکرد با افول کمونیسم و سوسیالیسم یک اجماع جهانی به نفع دموکراسی لیبرال پدید آمده و این اجماع مساوی با پایان تاریخ همه ایدئولوژیها و برتری ایدئولوژی لیبرالیسم است!
ساموئل هانتینگتون استاد فوکویاما و صاحب نظریه جنگ تمدنها، نظریه او را اشتباه میدانست و به او تذکر میداد بیش از این خوشبین نباشد. امروز او در وادی تردید به سر میبرد. وقتی روسیه با پوتین وارد هزاره سوم شد، پیشرفتهای شگفتانگیز چین در حوزه اقتصاد و حمله آمریکا به افغانستان و عراق و آغاز بیداری اسلامی در بلاد اسلامی از خوشبینی فوکویاما کاست. اکنون او ظهور خانواده بوش و کلینتون در صحنه سیاسی آمریکا را نشانهای از زوال سیاسی آمریکا میداند و هشدار داده این روند به سرخوردگی مردم میانجامد.
پیشبینی او درست بود. ترامپ برنده منازعات دیرین نخبگان شمال شرق و پوپولیستهای جنوبی شد. افکار عمومی آمریکا و رسانهها متوجه پیشبینی او شدند. او صریحا ظهور ترامپ را معلول زوال در نظام سیاسی آمریکا اعلام کرد. او در کتاب جدیدش «هویت، تقاضای کرامت و سیاستهای رنجش» خبر از ملیگرایی پوپولیستی، اقتدارگرایی، مناقشه دینی و افول دموکراسی و بحران هویت میدهد. او معتقد است صفبندیها اکنون روی «هویت» که ماهیتی فرهنگی دارد، شکل گرفته است. تقاضای به رسمیت شناخته شدن هویت، بالا رفته و ریشه بسیاری از منازعات و مبارزات سیاسی شده است. سیاستورزی بر مبنای به رسمیت شناختن کسانی که «هویت» آنان نادیده گرفته شده یا به آنها ستم شده، سکه رایج است. آمریکا از ملتها و کشورهایی که خواهان دیده شدن و به رسمیت شناخته شدن هستند، میترسد. فوکویاما معتقد است نظام لیبرالیسم امروز دچار خلأ هویتی است و سبک زندگی خاصی را تبلیغ نمیکند. او 30 سال طول کشید تا بفهمد خوشبینی بس است و سخن از یک نظام تکقطبی در جهان یک هذیانگویی سیاسی میباشد. لذا اکنون در وادی «خودانتقادی» به سر میبرد. نخبگان فکری در غرب امروز اعتراف میکنند که لیبرال دموکراسی را نمیتوان با توسل به زور و نیروی نظامی بر هیچ جامعهای تحمیل کرد. سرنوشت آمریکا و شرکای بینالمللی او در عراق و افغانستان و تحریم هفتتیرکشی اقتصادی و سیاسی علیه ملت ایران نشان میدهد هر گونه توسل به زور برای تحمیل ایده منحط لیبرالیسم و دموکراسی لیبرال محتوم به شکست است. این ایده را نمیتوان با دغدغه هویت و به رسمیت شناخته شدن مردم مناطقی که آمریکا به آنها هجوم میبرد، جمع کرد.
آمریکا مرتب خود را بزک میکند تا نشان دهد سرپاست. ضربه عینالاسد نشان داد ریش و پشم قدرت نظامی آمریکا ریخته و چیزی از آن باقی نمانده است. در حوزه سیاست و حکمرانی کمتر نخبهای در آمریکا وجود دارد که قبول داشته باشد اوضاع در واشنگتن بسامان و مطابق ارزشهای لیبرالیسم است. اجلاس سالانه مونیخ که دغدغه امنیت فکری، سیاسی و نظامی قدرت در غرب را رصد میکند، امسال موضوع سخنرانیهای فکری را به «افول غرب» اختصاص داده است. ایکاش وزیر خارجه ما بخشی از سخنرانیهای خود را در این نشست به همین بحث افول غرب اختصاص میداد. رهبری در همین دیدار با مردم آذربایجان فرمودند: آمریکا به عنوان یک کشور که نماد قدرت در غرب است، مقروضترین کشور دنیاست. 80درصد کارگران در فقر به سر میبرند و حقوقشان کفاف زندگی آنها را نمیدهد. فاصله طبقاتی در آنجا وحشتناک است. در دوران ترامپ، کاخ سفید مدعی میباشد اوضاع بهتر شده است، اما نه برای مردم، بلکه برای ثروتمندان آمریکا. آمار جرم و جنایت در آمریکا سر به فلک کشیده است.دیر یا زود آمریکا از درون و برون از هم میپاشد. آنها که فکر میکنند روی دیوار آمریکاییها میتوانند یادگاری بنویسند، سخت در اشتباه هستند. به زودی آمریکا بساط خود را از غرب آسیا جمع میکند و میرود. بدبخت آن قدرتهایی که به واشنگتن آویزان هستند. آنها به زودی خواهند فهمید جلوی تقدیر الهی و اراده ملتها را نمیتوان گرفت. تاریخ در هزاره سوم میلادی به سمتی حرکت میکند که در آن ستمگران و قدارهبندان استبداد جهانی جایی نخواهند داشت.