(15 مرداد 99)
ترامپ اوایل کار داشت خوب پیش میرفت. محبوبیت او در غلبه بر برخی مسائل داخل قابل توجه بود. دو حادثه، بساط او را به هم زد، یکی معضل کرونا و دیگری انفجار بمب تبعیضنژادی. حکام کاخ سفید فکر میکردند پس از جنبش والاستریت و مهار آن مشکل امنیتی نخواهند داشت، اما جنبش ضدنژادپرستی دمل چرکین عفونت جامعه پست آمریکا دوباره سر باز کرد. اکنون بیش از دو ماه است مردم کف خیابان هستند، پرچم آمریکا را آتش میزنند، نمادهای سرمایهداری را به زیر میکشند به ریش فیلسوفان سیاسی غرب و ایدئولوگهای لیبرال دموکراسی میخندند و به سردمداران کاخ سفید لعنت میفرستند.
یک تحلیل واقعبینانه نشان میدهد ادامه ماجراجویی احمقهای کاخ سفید ممکن است به این سمت هدایت شود که ترامپ برای ادامه ماندن در کاخ سفید و مهار هیجان مخالفت با خود که نیاز به یک شوک در داخل و خارج کشور دارد و آن شوک میتواند یک «ضربه محدود» به ایران برای اثبات اقتدار آمریکا در منطقه باشد.
هرچند بعید است او دست به این حماقت بزند، اما مانور اخیر پهلوانان و قهرمانان سپاه در خلیجفارس و تست موشکهایی که از اعماق زمین شلیک شد و انهدام ماکت ناو هواپیمابر آمریکا در این مانور نشان داد که اراده جمهوری اسلامی بر این تعلق گرفته ضربه محدود را با «پاسخ نامحدود» جواب دهد.
ترامپ در آرزوی مذاکره و توافق با ایران به سر میبرد. او برای گرفتن یک عکس یادگاری برای انتخابات ریاستجمهوری بهشدت نیازمند است و لَهلَه میزند.
فقط احمقها میتوانند در دو طرف میز، این آرزو را دستیافتنی بدانند چون هیچ عزمی در دولت و ملت ایران برای گفتوگو وجود ندارد.
آمریکاییها فکر میکنند در تهران کسانی باشند به خاطر تداوم آثار تحریمها، آثار ویروس کرونا در اقتصاد کشور و فرصتطلبی برخی گروهها در ایران برای رسیدن به رؤیاهای خیالی خود پروسه مذاکره را عملیاتی کنند، اما هرچه بیشتر تلاش میکنند، کمتر نتیجه میگیرند. این تعبیر مقام معظم رهبری؛ «شتر در خواب بیند پنبهدانه» تفسیر کامل رؤیاهای اراذل و اوباش کاخ سفید است.
ملت در مقابله با تحریمها به تواناییهای خود میاندیشد. دولت نیز برای بقای حیثیت و آبروی خود حتی یک لحظه نمیتواند به مذاکره فکر کند، چون دستاورد تقریبا هیچ و تحقیقاً
هیچ در هیچ برجام را در پیش روی خود دارد. دولت و ملت ایران امروز فقط به یک چیز فکر میکند و آن «ایران قوی» است.
دشمن در مشوش نشان دادن اوضاع ایران درصدد به هم زدن قوای کشور،اثبات کاهش مقبولیت و محبوبیت مردمی نظام و بنبستنمایی راهحلهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. آنها 40 سال است زحمت میکشند تا گسلهای سیاسی، قومی، نژادی، زبانی و مذهبی را فعال نگه دارند، اما هرچه تلاش میکنند، کمتر نتیجه میگیرند.
دشمن به شدت از پیشرفتهای کشور عصبانی است. هر روز با فراخوانهای عقیم درصدد بسترسازی برای آشوب و غائلهآفرینی است.
جنبش مواسات و کمک مؤمنانه، یک مانور اجتماعی است که دولت و ملت را در کنار محرومین، مستضعفین و آسیبدیدگان جامعه نشان میدهد و رشتههای بافتهشده توسط رسانههای اهریمنی دشمن را پنبه میکند.
منافقین، سلطنتطلبها، باند جاسوسی بهائیت، تروریستهای وهابی، گونههای وحشی و متنوع سیاسی - نظامی ضدانقلاب در داخل و خارج دست به دست هم دادهاند که به قول خودشان مطالبات معیشتی مردم را نمایندگی کنند. ارتباط تصویری میگیرند، آموزش آشوبآفرینی و جنگ چریک شهری و خشونت میدهند. این تلاشها هیچ مخاطبی جز همان باند خودشان به علاوه یک شبکه و سرویس امنیتی چند کشور اروپایی و رژیم صهیونیستی ندارد. هر تلاشی که در جهت «ادراکسازی» و «کاریکاتوریزه کردن جبهه انقلاب» انجام میدهند، عکس آن را نتیجه میگیرند.
اخیرا یکی از عملههای سوروس در تهران که عملا با کیان تاجبخش در آشوبهای سال 88 همکاری میکرد، با یک توییت، با ارتباط تصویری ضدانقلاب همصدایی کرده و میگوید؛ «تحریم، کمر میهن و مردم را خم کرده است. ما در عصر ارتباطات به دنبال مبارزه با تحریف هستیم. ما داریم با سایهها میجنگیم و سنگرها را یکی پس از دیگری از دست میدهیم.»
چنین خیالاتی از یک «تاج»زاده و همراهی او با ربع پهلوی نباید تعجبانگیز باشد. آمریکا در برابر جنبش ضدنژادپرستی مردم خود و نیز کرونا کمر خم کرده، از غرب آسیا سنگر به سنگر عقب نشسته، رژیم صهیونیستی در محاصره مقاومت دور خود دیوار کشیده، آن وقت یک ابله در داخل با دادن آدرس غلط میگوید؛ ملت ایران در برابر تحریمها کمر خم کرده است.
دستگیری ریگی، نیما زم و جمشید شارمهد رئیس تبهکار و تروریست گروهک تندر نشان داد دستگیری، محاکمه و مجازات عناصر اصلی ضدانقلاب ممکن است دیر و زود داشته باشد، اما سوخت و سوز ندارد. اگر حتی یک روز از عمر آنها باقی مانده باشد، گرفتار تور سربازان گمنام امام زمان(عج) خواهند شد و در محکمه عدالت انقلاب پاسخگوی خونهای بهناحقریخته خواهند بود.