نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو

مقالات و دیدگاه های محمد کاظم انبارلویی

نگاه نو
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

(19 اسفند 99)

شنیدم کتاب یکی از علمای بزرگ را بردند خدمت امام (ره) تا تقریظی برآن بنویسند. امام (ره)  کتاب را خواند و گفته بود کتاب بسیار خوبی است. اما من تقریظی بر آن نمی نویسم. سؤال کردند چرا؟ غریب به این مضمون فرمودند: «انسان یک موجود تدریجی الوجود است؛ امروز این عالم ، آدم خوبی است حرف‌های خوب می زند، اما ممکن است فردا تغییر کند و طوری دیگر بگوید و بنویسد.»این احتیاط معقول و خوب است.


رهبر معظم انقلاب تاکنون بر زندگینامه و کتاب خاطرات رزمندگان دفاع مقدس تقریظ نوشته‌اند.برخی از آن‌ها در میان ما هستند و برخی به دیار باقی شتافته‌اند. تقریظ نوشتن بر اثر و خاطرات آن‌ها که باقی مانده‌اند، به نظر می‌رسد قدری از احتیاط دور است، اما آقا می نویسند. یکی از این تقریظ‌ها همین است که حضرت آقا بر کتاب «عصرهای کریسکان» نوشته‌اند. قهرمان داستان و راوی آن اکنون زنده است و در میان ماست. فلسفه این تقریظ و تقریظ‌های دیگر آن است که ما با پهلوانان و قهرمانان بزرگی روبه‌رو هستیم که ده‌ها بار تا پای جان رفته‌اند و در عمل وفاداری و ثابت قدمی خود را در دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی و انقلاب نشان داده‌اند. استان کردستان 4500 شهید تقدیم انقلاب کرده است.این استان همانند کهکشانی از نور مقاومت و ایثار در سپهر انقلاب خودنمایی می کند. خانواده قادر خان‌زاده بانه‌ای با 6 شهید چون خورشید فروزان در این کهکشان می‌درخشند. تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «عصرهای کریسکان» یک رونمایی شگفت‌انگیز دیگر از ایده‌های مقاومت کردی است که به تعبیر مقام معظم رهبری یک تاریخ جامع از شناخت قوم کرد و حوادث تلخ و شیرین منطقه کردستان است. این کتاب نشان می دهد چگونه مردم کردستان  در برابر شرارت گروهک‌های ضدانقلاب و جنایت و تجاوز خارجی ایستادند و قد خم نکردند. قوم کرد ایرانی‌ترین مردمان این سرزمین هستند و با شجاعت و تهور فداکاری تمامیت ارضی کشور را حفظ کردند. کلمات و واژه‌ها در این کتاب صاحب روح و معنویت هستند و با قلب انسان سخن می گویند . این کتاب صفحه‌ای زرین از تاریخ ادبیات جهاد و شهادت و مقاومت ملت ایران است. این کتاب یک داستان واقعی، فراتر از «وهم» و «خیال» است. قهرمان آن زنده و واقعی است و نشان می‌دهد کردستان بخشی از جغرافیای مقاومت ملت ایران است. امیر سعیدزاده معروف به سعید سردشتی در نقطه صفر مرزی بخشی از این مقاومت را با خانواده مبارز و مقاوم خود نمایندگی می کند.
***
«عصرهای کریسکان» خاطرات امیر سعیدزاده و همسر قهرمان و وفادارش را خواندم. یک کشش عجیبی در نگارش این کتاب است که هر کس آن را شروع کند به خواندن حداقل صد صفحه اول را بدون این‌که نفس تازه کند ترغیب می شود. ظرف دو روز 250 صفحه کتاب را خواندم و نتوانستم جلوی اشک‌هایم را از این‌همه مظلومیت و ستمی که به او و خانواده‌اش رفته، بگیرم.
امیر سعیدزاده و همسرش سعدا حمزه‌ای، مادر ، پدر و فرزندانش بدون شک از قهرمانان ملت ایران هستند. برادرش نیز از شهدای ترور می باشد.
او با آن‌که یک مسلمان اهل سنت و کرد است نشان داده نماد وفاداری به ملت ایران، ولایت فقیه، انقلاب، امام و رهبری است. این حقیقت را می شود از سطر سطر کتاب «عصرهای کریسکان » با جان و دل فهمید. این کتاب رونمایی از شرارت گروهک‌های ضدانقلاب و منافقین در روزهای نخستین انقلاب و دهه اول حیات مقدس جمهوری اسلامی است با خواندن آن 
می شود به خوبی فهمید بچه‌های انقلاب در خطه کردستان برای صیانت از اسلام، انقلاب اسلامی و مرزهای ایران چه خون دلی خورده‌اند و چه رنج‌هایی کشیده‌اند.
چهار سال و دوماه اسارت در زندان‌های حزب دموکرات و دو سال اسارت در زندان کومله آن هم با شکنجه و آزار در بدترین شرایط ممکن و از همه مهم‌تر ده‌ها بار تا سرحد مرگ رفتن از سعیدزاده یک قهرمان ملی ساخته که دقایق آن لحظه‌های فداکاری و ایثار را حتی در افسانه‌ها هم نمی توان خواند.کریسکان عراق ظاهرا یک منطقه کوهستانی صعب‌العبور در دوله‌بدران است که مقر 
حزب دموکرات بوده و زندانی‌های ایرانی در آنجا بازداشت بوده اند که عصرهای هر هفته چند نفر را به بهانه‌ای اعدام می کردند. امیر سعیدزاده خود شاهد اعدام شهید حسین مرادی، اسعد اشنویه‌ای،  سیدمحمد کامیارانی، احمد شوان کاره ،محمدلطیف امرایی، توفیق مدنی، صالح خضری، 
سلیمان اشنویه‌ای و... بوده است که بعد از صرف عصرانه خیلی راحت بدون محاکمه و بازجویی در داخل قبرهایی که اعدامی‌ها خود می‌کندند تیرباران و اعدام می شدند.نویسنده نام کتاب را از همین قتلگاه گرفته . ناشناخته‌ترین و مظلوم‌ترین شهدای جمهوری اسلامی شهیدهایی بودند که در زندان 
حزب دموکرات اعدام می‌شدند.راوی این خاطرات کیانوش گلزار راغب است که در زندان کومله با سعیدزاده آشنا شد و در فرار از زندان کومله به او کمک کرد. او با هنرمندی در 27 فصل 40 ساعت گفت‌وگو با سعیدزاده و همسرش را با نثری روان و دلنشین قلمی کرده و انصافا از عهده کار برآمده و از او باید به دلیل هوشمندی در بیان خاطرات تشکر کرد.سعیدزاده در جوانی به هنگامی که آیت الله ربانی شیرازی و آیت الله باریک‌بین در زمان طاغوت در سردشت تبعید بودند، با آن‌ها ارتباط می گیرد و سوار قطار انقلاب می شود.او در این مسیر با مهدی و حمید باکری و دیگر انقلابیون آذربایجان غربی مرتبط  می شود
 و قبل و بعد از انقلاب همیشه در متن حوادث و رویدادهای خطه  کردستان بوده است. او کارنامه‌ای روشن در مبارزه با ضد انقلاب و جنگ تحمیلی دارد و چون کوه از نوامیس انقلاب و نظام دفاع می کند و پای آن می‌ایستد. او خود را یک ایرانی و کرد می داند و به آن افتخار می کند و به خاطر سوابق درخشانش در صیانت از انقلاب هنوز مورد حقد و کینه ضد انقلاب قرار دارد و در معرض تهدید است.وقتی کتاب را به آخر رساندم یک حسی در من پیدا شد و آرزو کردم اگر روزی او را دیدم حتما دستش را ببوسم به خاطر بیعت صادقانه با امام و رهبری پایش را ببوسم. پاهایی که هیچ‌گاه در طرفداری از نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه در سخت‌ترین شرایط مبارزاتی نلرزید و به انحراف نرفت و حاضر نشد از اطاعت خدا برتابد و به بیراهه شیطان برود.
کس نیست که افتاده آن زلف دو تا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
چون چشم تو دل می برد از گوشه‌نشینان
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
روی تو مگر آینه لطف الهی است؟
حقا که چنین است و در این روی ریا نیست
گر پیرمغان مرشد من شد، چه تفاوت؟
در هیچ سری نیست که سرّ خدا نیست!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی