(23 مرداد 1400)
مقام معظم رهبری در نطق حکمتآمیز خود در مراسم تنفیذ دولت به طور اخص و احزاب و گروهها و جریانهای سیاسی کشور را به طور اعم از «تغایرهای موهوم» پرهیز دادند و فرمودند: با نگاه وفاقآمیز و نگاه ملاطفت باید این توهمات را تضعیف کرد. این نکته مهم و کلیدی در رسیدن به اتحاد و وفاق ملی و انسجام اسلامی است.
رهبر معظم انقلاب قریب به این مضمون فرمودند :
تبدیل مردم از یک جمع منفعل و پراکنده و متفرق به مجموعهای متحد، پرانگیزه، هدفدار و آرمانخواه هنر اصلی انقلاب است و امام (ره) این هنر را در حد اعلا داشت.
واقعیت این است جوهرو گوهر انقلابیگری در جمع کردن ملت، بیرون آمدن از انفعال و پراکندگی و خلق یک مجموعه قدرتمند و متحد است . کسانی که در اردوگاه انقلاب به خطکشی موهوم بین نیروهای انقلاب میپردازند از وجود چنین جوهر وگوهری محروم هستند.
و نیز فرمودند: دولت باید مظهر وفاق ملی باشد تعهد به گفتوگوی صادقانه و در میان مردم رفتن، مسیر درست رسیدن به وفاق ملی است.
مسیر رسیدن به پیشرفت، رفاه و توسعه همهجانبه اجماعسازی در سطح ملی است. دشمن از ابتدای پیروزی انقلاب در رسیدن ملت به وفاق اخلال کرده و میکند و خواهد کرد.کشورهایی که امروز حرفی برای گفتن در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سیاست و امنیت ملی دارند در مسیر اجماعسازی به قلههایی رسیدهاند و ملتها را دعوت به الگوبرداری از خود میکنند.امامین انقلاب مهارتهای خود را در هدایت انقلاب به سمت وفاق ملی نشان دادند و جلوی تکرار شکست انقلاب مشروطیت و تکرار عدم توفیق نهضت ملی شدن نفت را گرفتند، اما رجال سیاسی، نخبگان و احزاب و گروههای سیاسی در این امر مهم کمتر توفیق داشتند.
خرده گفتمانها در جریان اصلاحطلبان و نیز اصولگرایان و به طور کلی در اردوگاه انقلاب «غیریتسازی» تولید میکند. لذا اصولگرایان را در همین انتخابات به 48 گروه وحزب و اصلاحطلبان را به 45 گروه و حزب پراکنده کشاند.
مجموعههایی پدید آمدند که از درون و بیرون گسیخته و هر جماعت به فکر خود بودند الا به فکر امور ملی، وفاق و اتحاد ملی و انسجام اسلامی!
اگر ظهور یک چهره سیاسی و مذهبی مثل آیت الله رئیسی در سپهر سیاست کشور نبود معلوم نبود سرمایه اجتماعی اصولگرایان در بازاریابی سیاسی چه سرنوشتی پیدا میکرد. در حوزه اصلاحطلبان هم با بدکارکردی حسن روحانی و کارنامه سیاه اصلاح طلبان نیز آنها با «تغایرهای موهوم» به سرمایهسوزی افتادند.
معمولا جوامع و انقلابها پس از «تولید قدرت» وقتی به سراشیبی «توزیع قدرت» میافتند، موتور «غیریتسازی» روشن میشود و قدرت ملی را از درون میپوساند.
اصولگرایان در سال 84 قدرت را از هاشمی و خاتمی تحویل گرفتند اما در چاه ویل عدم توازن توزیع قدرت افتادند به طوری که این اواخر گیس و گیسکشی و مجادلات سیاسی بین دولت و مجلس از یک طرف و در درون هر یک از قوا از سوی دیگر باعث شد به راحتی قدرت را واگذار کنند.
رهبر معظم آن هنگام هر چه سفارش به وحدت و حفظ انسجام درونی میفرمود، گوش شنوایی وجود نداشت. پدیده انحراف به عنوان پاشنه آشیل اصولگرایان به منصهظهور رسید و گریزی از آن نبود.
خداوند رحمت کند شهید مطهری را ، یک وقتی از قول علامه طباطبایی میفرمودند: «انسان گاهی خیال میکند تزکیه نفس کرده است ولی نمیداند چه چیزهایی در شعور مخفی او پنهان است. آن چیزها یک روز ظهور میکند و میبیند چه جاهطلبی ، کینه و نفرتی و ... در دل او بوده است.»
علامه ادامه میدهد و میگوید : «گاهی امر بر انسان مشتبه میشود فکر میکند خود را اصلاح کرده است بعد نمیداند چه بساطی در ته حوض وجود او مخفی بوده است.»
بعد مثال می زند و میگوید : «گاهی در حوض خانهای یک خزهای انسان میبیند و برمیدارد ناگهان یک تکه گوشت گندیده از ته آب حوض بالا میآید و پیش خود میگوید صد رحمت به کثافتهای سطح آب و ...»
در توزیع قدرت است که کثافات ته حوض وجود انسان یعنی خودشیفتگی، جاهطلبی، خودبینی، خودپسندی، حسادت و ... بالا می زند، همه چیز را خراب میکند. اصولگرایان اکنون با پیروزی در انتخابات مجلس، شوراهای اسلامی و ریاست جمهوری مشغول توزیع قدرت هستند در وسط چنین مهلکهای قرار دارند. «غیریتهای موهوم» ، گاهی تا آنجا پیش می رود که ریختن عرض، آبرو و خون هم را حلال میشمارند. به این نکتهسنجی حافظ دقت نمیکنند که فرمود :
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
از آستان پیرمغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
اگر وظیفه انقلابیون بسط گفتمان رهبری در جامعه است چرا باید اجازه داده شود خرده گفتمانهای «غیریتساز» تا آنجا پیش رود که گاهی ریختن خون هم را حلال بشمارند.
برای رسیدن به «وفاق ملی» ابتدا باید در اردوگاه اصولگرایان که متکفل امر «تقنین» و «اجرا» در قوه مقننه و قوه مجریه هستند یک وفاق و اجماع روی شیوه حکمرانی و تقسیم کار صورت گیرد تا این اجماع پایه اصلی وفاق ملی و تعامل با دیگر جریانها باشد. بدون طی این مسیر حوادث تلخ سال 88
و نیز تلختر از آن در سال 92 هنگام انتقال قدرت به اصلاحطلبان قابل تکرار است!